خانم و آقایی آلبینو نمی داند بچه هایی را که بزرگ کرده اند حالا در کجا زندگی می کنند. آنها می داند که بعضی از بچه هایی شان در آرژانتین زندگی می کنند اما اطمینان ندارند کجایی آرژانتین؛ نمی دانند. آنها حتی نمی دانند که همه بچه هایی آنها چند ساله هستند! بعنوان مثال ؛ انها سوال کنیم که سوزانا دخترت چندساله است؟ و آنها می گوید؛ اما نمی دانیم! حتی امکان دارد که آنها بگویند؛ کدام سوزانا؟! این معنی دار است که خانمو آقایی آلبینو نمی تواند آدرس و سن فرزندانش را بخاطر داشته باشد. بعد از اینکه آنها دارای ۶۴ فرزند شده اند!
خانم و آقایی آلبینو با ۶۴ فرزند بزرگترین خانواده دنیا است و آنها هیچ کدام از این بچه ها را به فرزندی نگرفته است. وقتی مردم در مورد خانواده بزرگ آقا و خانم آلبینو شنیدند اولین سوال که کردند این بود: چطور امکان پذیر است؟ چطور امکان پذیر است که یک زن در زندگی خود به ۶۴ نفر دیگه زندگی بخشد؟ جواب سوال آنها خیلی ساده بود! هربار که خانم آلبینو حامله شد؛ دوقلو و یا هم سه قلو بدنیا آورد. خانم آلبینو خودش بچه سه قلو بوده و او فکر می کند به همین دلیل فرزند دو قلو و سه قلو بدنیا اورده است.
خانم و آقایی البینو زمانی با هم ازدواج کرده اند که آقایی آلبینو ۳۰ ساله بوده و خانم آلبینو ۱۲ ساله. فرزندان آنها بسیار سریع و بصورت دو قلو و سه قلو بدنیا امده اند؛ و ۲۱ فرزند اول آنها پسر بوده است. خانم آلبینو پسرهایی خود را دوست داشت ولی او دختر زیاد دوست می داشته است. خانم و آقایی آلبینو سالهایی اول زندگی خودرا را در آرژانتین زندگی کرده اند ولی بعدش بنا بر تصمیم شان به شیلی کوچیده اند. برایی سفر از آرژانتین به شیلی آنها باید از عرض کوه هایی آند Andes Mountains عبور می کرده اند. خانمو آقایی البینو همراه ۲۱ فرزند خود مشکلات را در این سفر متحمل شده اند. دو هفته کامل سفر با قاطر!
یک شب برفباری بسیار وحشتناک در کوهستان بوده و در مدت این برفباری خانم آلبینو یک سه قلو بدنیا آورده است. یک پسر و دو دختر! حالا خانم آلبینو بیش از بیست فرزند دارد و دختر نیز در جمع آنها اضافه شده است و حالا دختران شان ۱۵ ماهه است. بزرگترین فزرندان خانم و آقایی آلبینو ۴۰ و ۳۰ ساله اند و روی پایی خود زندگی می کنند؛ اما ۱۸ از فرزندان آنها با خودشان زندگی می کنند.
کلبه نمونه |
این خانواده بزرگ در یک کلبه چوبی که دارایی دو اتاق است در منطقه کولینا شیلی Colina Chile زندگی می کند. کلبه آنها برق دارد ولی آب که در حرکت باشد را ندارد. فرزندان آنها خودرا در تشت در حیاط عقب کثیف می شورند. زمانی بوده که خانم و آقایی آلبینو عذایی خیلی کم در خانه کوچک شان داشته اند. وقتی که غذایی به اندازه کافی برایی همه نبوده است؛ خانم و آقایی آلبینو تلاش می کرده است که کوچکترین خانواده گرسنه نمایند. خانم آلبینو می گوید؛ اول کوچکتر ها غذا می خورد و بعد بزرگتر ها؛ و همیشه اینطوری ادامه داده ایم. بدیهی است که خانم و آقایی آلبینو به اندازه کافی پول برایی خانواده بزرگ شان ندارد؛ و چرا آنها همینطوری پشت سرهم فرزند بدنیا آورده اند؟ جواب خیلی ساده است!
آنها از بارداری خود جلوگیری نکرده اند؛ چون خلاف دین و مذهب شان بوده است. آنها می توانستند از دیگران بخواهند که از فزندان شان مراقبت کند؛ اما خانم آلبینو مخالف این کار بوده است. خانم آلبینو می گوید؛ وقتی که من و دو برادرم نوزاد بودیم مادر مان ما را در یتیم خانه رها کرد و دیگر هیچوقت برنگشت. ما آنجا زندگی کردیم تا پنج ساله شدیم. بعد یک جفت جوان برادرم را به فرزندی قبول کرد و من جایش ماندم؛ و من قلبم شکست. و بخودم قول دادم که اگر مادر شدم هیچ وقت فرزندم را رها نکنم. حتی اگر به اندازه کافی پول نداشته ام؛ خودم از فرزندانم مراقبت کرده ام. خانم آلبینو سر قول خود بوده.
خانواده آلبینو همینطوری بزرگ شده است. خانم و آقایی آلبینو زیاد فرزند بدنیا آورده اند که حتی برایی نام گذاشتند آنها دچار مشکل بوده اند و حتی یک نام را برایی چند فرزند گذاشته اند. آنها سه فرزند به نام سوزانا؛ سه فرزند به نام مریم؛ دو فرزند به نام ایستریلا؛ و دو فرزند به نام سولیده دیس دارند.
آیا امکان دارد که چهار سوزانا و سه ایستریلا داشته باشند؟ امکان دارد که خانم و آقایی آلبینو دره ۶۴ ایستاد کنند؟ یا اینکه باز هم فرزند بدنیا می اورند؟ حالا آقایی آلبینو ۷۹ ساله است و خانم او ۶۱ ساله. خانم آلبینو با خنده می گوید من دارم پیر می شوم. او می گوید که دوست دارم خدا به من فکر کند و سن مرا در نظر داشته باشد. اگر خدا باز هم برایم فرزند بفرستد؛ بله فرزند بیشتر نیز خواهد بود!
برگردان شده از اینجا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر