سه‌شنبه، فروردین ۶

اغراق به سبک هالیود!

المپیوس سقوط می کند، فیلم است که به کارگردانی آنتونی فییکوا ساخته شده است. متن این فیلم را کاترین بیندیکت و کریتون راتن بیرگر نوشته است و نقش اول این فیلم را جرارد جیمز باتلر بازی کرده است. این فیلم به مناقشه سیاسی بین کره شمالی و کره جنوبی و نقش ایالت متحده آمریکا در این مناقشه می پردازدفیلم ابتدا از کمپ دیوید آغاز می شود و همسر ریس جمهور آمریکا در تصادف که در فیلم به ریشه این تصادف هیچ پرداخته نمی شود کشته می شود. مایک بنین (جرارد باتلر) در این تصادف موفق می شود تنها ریس جمهور ایالیت متحده را نجات بدهد. بدنبال آن کارش را در خانه سفید از دست می دهد.

هییت به رهبری نخست وزیر کره جنوبی وارد خانه سفید می شود تا در رابطه با معضل کره شمالی با ایالت متحده آمریکا مذاکره کند. در حین مذاکره یک هواپیما نظامی در فضایی واشنگتن سرکله اش پیدا می شود . هواپیمایی نظامی که در فیلم هیچ بدان اشاره نشده است که این از کجا برخواسته است و چطوری تواسنته است در فضایی واشنگتن پرواز می کند. البته نیرویی هوایی آمریکا قصد دارد که این هواپیما را شناسایی کند و آن را به زمین بنشاند، اما قادر به این کار نیست. خلاصه اینکه این هواپیما بدلیل آسیب که از پدافند دفاعی خانه سفید دیده است در محوطه خانه سفید سقوط می کند و در این خادثه مناره مقبره جورج واشنگتن فرومی ریزد.

هرج مرج واشنگتن را فرا می گیرد و در این هرج مرج تروریست ها ( به تعداد قابل توجه) که قبلاً برنامه ریزی کرده اند به خانه سفید حمله می کند. خانه سفید آسیب می بیند و پرچم آمریکا نیز توسط تروریست ها سقوط می کند.  ریس جمهور آمریکا به همراهی نخست وزیر کره جنوبی و هییت همراهش مجبور می شود به پناهگاه خانه سفید پنهان شود. در اینجا لی تی وو (کونک سیم) که از اعضایی ارشد هییت همراه نخست وزیر کره جنوبی است ریس جمهوری آمریکا و نخست وزیر کره جنوبی را گروگان می گیرد.

لی تی وو یکی از تروریست هایی مشهور کره شمالی است که کارهایی تروریستی زیادی کرده است و حالا معلوم نیست که ایشان چگونه توانسته است خودش را به سیول برساند و بعنوان یکی از اعضایی ارشد هییت همراه نخست وزیر کره جنوبی به خانه سفید بیاید. خلاصه اینکه نخست وزیر کره جنوبی در پناهگاه خانه سفید کشته می شود و تأسیسات هسته ایی آمریکا نیز فعال می شود. در اینجاه مایک بنن (جرارد جیمز باتلر ) بازیگر هالیود است که می تواند ریسس جمهور آمریکا را نجات بدهد و تأسیسات هسته ایی آمریکا را غیرفعال کند!

از نکته هایی که بنظر من خیلی اغراق آمیز بود، تکنولوژی بود که آن هواپیما نظامی داشت. این هوپیمان یک سیستم دفاعی لیزری داشت که هر راکت را در فاصله معین قبل از اینکه به هواپیما آسیب برساند از بین می برد. چنین تکنولوژی فکر می کنم حتی در ناوگان هوایی خود آمریکا وجود ندارد چه رسد به اینکه کره شمالی آن را داشته باشد. از دیگر دیدگاه مسخره در این فیلم تروریست خواندن کره شمالی (مخالف ایالت متحده آمریکا ) است. برایی من یکی واقعاً مسخره است که مثلاً آمریکا خودش در هرگوشه دنیا هرغلط که دلش خواست می کند و قابل توجیه است، اما وقتی مخالفین آمریکا حتی اگر بخواهد از اراضی و منافع کشور خود دفاع کند تروریست است. همچنین یکی از بازیگران در این فیلم لیم ( ملنا لی ) است. ایشان کارهایی فنی و کامپیوتری گروهک تروریستی را به عهده دارد و با شبکه تلویزیونی سی سی تی وی چین رابطه دارد و به زبان چینی هم تکلم می کند.

در این فیلم اشاره به انتقال تکنولوژی هسته ایی از پاکستان به پیانگ یانگ هم دارد و همچنین از رابطه تروریست این فیلم (لی تی وو ) با پاکستان نیز سخن به میان می اید.  همچنین نکته دیگری را که می شود بدان اشاره کرد این است که تمام تأسیسات هسته ایی آمریکا به یک کد بستگی دارد و می شود بعنوان یک هشدار نیز پذیرفت. بدین معنی که می تواند یاد آوری باشد برایی آمریکا تا به این سیستم کامپیوتری و کد هایی امنیتی که وجود دارد زیاد وابسته نباشد. خلاصه اینکه این فیلم جالب است و فکر میکنم بدیدنش می ارزد.

چهارشنبه، اسفند ۳۰

نوروز!


بهار است و عید نوروز؛ روزگار و طبیعت خندان است یکی از ویژگیهایی عید نوروز این است که منطبق با طبیعت است. در بهار نماد هایی زیادی است که میتواند ما را به تامل وادارد. خندیدین گل ها؛ صفایی که در صبح است؛ لطافت که در باران و دریا است؛ عطر که در گل است؛ گره گشایی که در نسم است. بهار را باید خنده طبیعت دانست وبالا تر از آن باید خنده خداوند دانست. این لبخند خداوند بالا ترین هدیه است کههنگام عید به ادمیان عرضه میشود و بالاترین مبارگباد و خجسته باشی است که خداوند به عالمیان میگوید.

عید در واقع زمانی است که قفل هایی زندان می شکند و زندانیان آزاد می شود وعید نوروز در واقع شکستن قفل زندان زمستان است. البته نوروز تنها با شکستن قفل زندان زمستان اتفاق نمی افتد بلکه می تواند زمانی اتفاق افتدکه از هرزندان آزاد شویم؛ نه فقط زندان زمستان بلکه زندان ستم، زندان تعلق، زندان رزیلت، زندان گناه، زندان بیگانگی با خود، زندان تنهایی، زندان جدایی و ..... قمار عاشقانه؛ عبدالکریم سروش.

می خواهم به دوستان بگویم ؛ در آمدن عید نوروز، برون رفتن کهنه ها، و فرارسیدن نو ها، سبز شدن روزگار، وزیدن نسیم، خندیدن گلهایی بهاری مبارگباد. نوروز یعنی روز نو! روزی که تازه است. نو شدن به معنی دقیق کلمه در بیرون آدمی اتفاق نمی افتد تا کسی از درون نو و تازه نشود دنیایی بیرون وی نیز تازه گی نخواهد داشت. امید است که دوستان از درون نو و تازه شده باشد.

چهارشنبه، اسفند ۲۳

پرامبانان؛ میعادگاه گردشگران!



معبد پارامبانان بزرگتریم معبد هندوهاست که در جاوای مر کزی اندونزی قرار دارد. این معبد در قرن نهم میلادی ساخته و به شیوا خدای تولید مثل هندوها تقدیم شده است. همچنین این معبد در فهرست میراث جهانی یونسکو نیز ثبت شده است. پرامبانان از8 زیارتگاه اصلی و 250 زیارتگاه کوچکتر تشکیل شده است و تمامی دیوارهایی این معبد از سنگ ساخته شده است که تقریباً تمامی سنگ هایی آن با حجاری داستان ویشنو ماجراهای هانومان پادشاه میمون وحماسه رامایانا و دیگر افسانه ها پوشانده شده است.

هشت زیارتگاه اصلی این معبد موجود است ولی بخشی از این هشت زیارتگاه در زلزله هایی پیاپی اندوزی و فوران آتش فشان مراپی آسیب دیده است، اما تخریب نشده است. در داخل چند تا از این زیارتگاه ها یک مجسمه بودا که از سنگ ساخته است موجود است. در داخل دو یا سه تا از این زیارتگاه هایی اصلی هیچ مجسمه را ندیدم، ولی جایش بود، انگار تخریب شده است. در داخل یکی از این زیارتگاه ها مجسمه یک گاو بود. در بین این هشت زیارتگاه اصلی یکی از این زیارتگاه ها بسیار کلان است و دو زیارتگاه دیگر در کنارش کمی کوچکتر است وسه زیارتگاه دیگر یک شکل و کوچتر است و دو تا دیگر کوچک است. این معبد یکی از بزرگترین معبد هندوی در اندونزی است و یکی از بزرگترین معبد در جنوب شرق اسیا به شمار می رود. بزگترین زیارتگاه این معبد که در وسط قرار دارد 47 متر ارتفاع دارد.

اما آن 250 زیارتگاه کوچک که در اطراف زیارتگاه هایی اصلی بوده بر اسر زلزله هایی پیاپی و آتش فشان پیاپی قله مراپی کاملاً تخریب شده است و فقط سنگ هایی آن دور اطراف زیارتگاه هایی بزرگ و اصلی موجود است. داخل زیارتگاه هایی اصلی خیلی تاریک است و زمانی که می خواستم عکس بندازم حتی نمی توانستم درست عکس بندازم و فقط دکمه شاتر را فشار می دادم و شانسی هرچه از آب در می آمد کارش کرده نمی توانستم. اکثراً عکس هایی خوبی هم انداخته نتوانستم. البته درمجموع نتوانستم عکس درست بندازم. یکی از دلایل که نمی توانستم عکس درست بندازم این بود که به شدت وحشتناک این زیارتگاه ها بزرگ است. با آن هم عکس هایی بدی نگرفته ام، با توجه به اینکه یک عکس نیستم!

در اینجا نیز می خواستم با بلیط هایی اندونزیایی بروم، ولی نشد. آخرسر بلیط مخصوص گردشگران بین المللی را گرفتم. همچنین اینکه دوستم گفته بود اینجا هم مثل معبد بروبودور گرم است، بعد از ظهر رفتیم و کمی وقت کم آوردم. یعنی اینکه آخر سر شب شده بود و مسؤل زیارتگاه التماس کرد که باید معبد را ترک کنم، وگرنه محال بود بیرون بیایم.

این معبد تخریب شده است و دوباره بازسازی شده است. همین الان هم تیم بازسازی مشغول است و در حال ترمیم بخش هایی آسیب دیده است. حالا بیایم این بازسازی را با تخریب بودا در بامیان مقایسه کنیم، چه تفاوت است، به مثابه زمین و آسمان!



تمامی این عکس ها را خودم از گرفته ام.

یکشنبه، اسفند ۲۰

تعصب مدرن!



·         این عکس تظاهرات است که اعضای نهاد زنان جوان برایی تغیر در کابل راه اندازی نموده بود و پلاکارد هم که در این عکس مشاهده می کنید تقلبی است. عبارت که در پلاکارد در این تظاهرات استفاده شده بود این بود: عدالت کجاست؟ اما حالا در تصویر مشاهده میکنید که یک گرافیست آماتور چنین نوشته است: ما شوهر میخواهیم، به هر قیمت که میشود. مرگ بر مجردی!
·         عکس را که در تصویر شماره دو مشاهده می کنید عکس از تظاهرات بیست دوم بهمن در تهران است که زنان اصولگرا در خیابان رژه میرود و شعار میدهند. پلاکارد را که در وسط تصویر مشاهده میکنید در واقع عکس خمینی و خامنه ایی بوده است. اما حالا در پلاکارد واضح است که نوشته شده: این سینه هایی مرمرین هدیه من به رهبر است.

در تصویر شماره یک گرافیست که این عکس را دست کاری نموده است یک آدم صنتی خشک و بوده که نتوانسته چنین تظاهرات را برتابد و با این کارش خواسته زنان را خرد کند و تظاهرات زنان را برایی برابری و آزادی به تمسخر بی گیرد. گرچند تصویر داد میزند که قلابی است و آموتار بودن گرافیست را در ذهن هر انسان در یک نگاه هک می کند. در تصویر شماره دو گرافیست که این عکس را دست کاری نموده است و یک آدم غرب گرا است که اندیشه ضد دین و سکولار دارد.  با این کارش خواسته کسانی را به تمسخر گیرد که اندیشه دینی مذهبی دارد و از نظام ولایت متلقه فقیه حمایت می کند. گرچند در این تصویر نیز قلابی بودن و ساختگی بودن را میشود بسیار واضح دید، گرچند نسبت به تصویر شماره یک بهتر و بی نقض تر طراحی شده است. من قصد ندارم که این دو تصویر ار از نظر گرافیکی و طراحی مورد بررسی قرار بدهم بلکه قصد دارم تفکر را که پشت این دو عکس نهفته است مورد بررسی قرار داده و موشکافی کنم. گرچند ذکر این نکته هم خالی از لطف  نیست که ساخت چنین تصاویر سرفاً جنبه شوخی داشته باشد و طراح این تصاویر فقط محض شوخی دست به چنین کار زده باشد، اما زمانی که چنین تصویر در شبکه هایی اجتماعی آن هم از طرف خیلی کسانی که ادعایی نمیدانم فلان بهمان دارد نشر میشود ، درست آن زمان است که از حالت شوخی در می آید و جدی میشود.

در این دو تصویر دو اندیشه ضد هم به تضویر کشیده شده است که هرکدام دیگری را به هزاران تا ندانم به فلان متهم می کند و برایی اثبات مدعای خود دست به هر کاری میزند. من قصد ندارم که در اینجا ازیکی این اندیشه ها دفاع کنم و به اندیشه دیگری بتازم. این کار را نمیکنم چون از نظر من هیچ کدام یک از اندیشه های که پشت این دو تصویر نهفته است  آرمان شهری نیست که من بدنبالش هستم.

تصویر شماره یک را هرکسی که نگاه کند به کسی که چنین تصویر را کشیده است می تازد و وجدانش قبول نمی کند که چنین اندیشه را قبول کند. حتی یک آدم صنتی  با چنین چیزی مخالف است و نحواهد پذیرفت که گرافیست کاری درست نموده است و این درست است. کسانی هم که ادعایی مدرن بودن و روشنفکر بودن را میکند هم هرگز نخواهد پذیرفت که چنین اندیشه درست است. قطعاً کسانی را که از چنین اندیشه به نحوی حمایت میکند و داریی چنین اندیشه است را به القاب چون: متعصب ، زن ستیز ، عقب مانده ، متحجر ، و هزاران تا القاب از این دست متهم خواهد کرد. اما وقتی نوبت به تصویر شماره دو میرسد داستان فرق می کند.

 کسانی که دارایی اندیشه هایی صنتی است هرگز چنین چیزی را نمی پذیرد و کسانی را که دارایی چنین اندیشه است متهم به ضد دینی و کفر و هزاران تا نمیدانم فلان به همان دیگه می کند. اما کسانی که ادعایی روشنفکری و مدرن بودن را دارد نه تنها چنین طرح چنین تصویر را محکوم نمی کند بلکه آن را یکی از بهترین کارهایی گرافیکی و هنری قلمداد می کند و طراح مورد نظر را مورد ستایش قرار می دهد. اگر احیاناً کدام کسی هم اگر مخالف چنین چیزی بود از مقوله چون آزادی بیان استفاده می کند و چنین چیز را حق مسلم خود می داند. این درحالی است که اگر طرفداران تصویر شماره یک برایی تصویر خود چنین ادعایی را نماید آنها را متهم به سؤاستفاده از مقوله ازادی بیان می کند.  بازهم تأکید می کنم که قصدم دفاع از تصویر شماره یک نیست و هیچ قصد هم ندارم که به طرفداران تصویر شماره دو بتازم. هردویی این تصویر از نظر من غیر قابل قبول است و طرفداران این دو تصویر اندیشه هایی انسانی ندارد.  اما تصویر اول از نظر من چندان اهمیت ندارد. به چند دلیل زیاد مهم نیست:

·         این تصویر به آن گستردگی که تصویر دوم در شبکه هایی اجتماعی نشر و پخش گردید، پخش نگردیده است و شاید خیلی ها این اولین بار است تصویر دست کاری شده را می بینید.
·         طرفداران تصویر اول بخودی خود متهم به زن سیتیزی و عقب ماندگی متهم است و هیچ تعجب ندارد که چنین تصویر را طراحی نماید و در شبکه هایی اجتماعی پخش نماید.
·         این تصویر از نظر گرافیکی هم مشکل دارد و تقلبی بودنش از دور هویدا است و این نشان میدهد که طراح این تصویر چندان در کارخود تبحر نداشته و این نشانگر این است که این طراح یک بچه بوده است!

از نظر من در این دو تصویر یک شباهت وجود دارد و آن هم تعصب است که طرفداران این دو تصویر دارند. به این مفهوم که چون مخالف یک اندیشه است برایی خود مجاز می داند که از هرچیزی استفاده نماید تا مخالف خود را متهم و محکوم نماید. مثلاً در این دو تصویر از زنان استفاده شده است تا اندیشه مخالف خود رابکوبد و خرد نماید. بنابراین میتوانم در یک کلام بگویم که طرفداران هر دویی این تصویر آ دم هایی متعصب است، نه آن متعصب که فکر می کنید. متعصب مدرن، کسی که تعصب می ورزد و اندیشه متعصبانه دارد اما خودش را متعصب نمی داند و حرف خود را شکل بیان می کند که متعصبانه جلوه نکند.

معبد بروبودور؛ جهنمِ رویی زمین!

بروبودور معبد بودائيان در جزیره جاوا تنگه اندونزی است که در قرن نهم میلادی ساخته شده است. در این معبد سبک معماری هندی به چشم می خورد و مدتها در زیر خاکستر آتش فشان پنهان مانده بوده تا اینکه در سال 1814 توسط سر توماس استمفورد رافلز حاكم انگليسي جاوه كشف شد. در این معبد 504 مجسمه بودا وجود دارد و یکی از میراث هایی سازمان بین المللی یونیسکو است. همچنین یکی از جاذبه هایی گردشگری اندونزی به شمار می رود.

امروز رفته بودم بروبودر و سوختم! از اول می دانستم که برایی گردشگران خارجی بلیت هایی مخصوص دارد و قیمت آن نسبت به بلیت که برایی خود مردم اندونزی است گران است. ابتدا دوستم را فرستادم تا بلیت تهیه کند. دوستم بلیط گرفت و رفتیم تا داخل شویم ولی ازم پرسید اهل کجا هستی؟ گفتم اهل جوگجاکارتا هستم! گفت کارت شناسایی؟؟؟! خلاصه اینکه راهم نداد و مجبور شدم بلیط مخصوص گردشگران بین المللی تهیه کنم. گرا میدانستم که چنین می شود اصلاً نمی رفتم!

داخل رفتم و از این معبد دیدن کردم. روزانه هزاران گردشگر از خود اندونزی و سرتاسر جهان به این مکان می اید و از این معبد دیدن می کند. الحق که یکی از بهترین جاهایی دیدنی اندونزی است و زیبا است. تمام این معبد از سنگ ساخته است و بی نهایت قشنگ ساخته اند. تعجب من در اینجا است که چطوری ساخته اند آنهم در قرن نهم میلادی. خلاصه این که ارزش دیدن داشت حتی با بلیت مخصوص!

این معبد در بالای تپه واقع شده است و این مکان دید بسیار وسیع دارد. در اینجا هوا بسیار گرم است ، درحدی که تمام بدن من سوخته است. نمی دانم دلیل اصلی گرما هوا چه است، اما مردم این محل و کسانی که در مورد این معبد آگاهی دارند می گویند اینجا باران اصن نمی بارد. یعنی اینکه در مدت شش ماه فصل باران اندونزی بروبودور اصلاً باران نمی بارد. من که باور نمی توام ولی مردم چنین می گوید.


همه عکس ها توسط خودم گرفته شده است، بجز عکس آخری که توسط یک گردشگری اندونزیایی گرفته شده است.