چهارشنبه، اسفند ۷

۳ افسانه؛ سد در مقابل پیشرفت مردم فقیر

 نامه سال ۲۰۱۴ بل گیتس
تقریبا با تمام وجود، جهان بهتر از آن است که همیشه بوده است. مردم بیشتر ی سالم تر عمر می کنند. خیلی از کشورهایی که کمک دریافت می کردند حالا دیگه خودکفا هستند. شما ممکن است فکر کنید که چنین پیشرفت قابل توجه باید جشن گرفته شود؛ اما در حقیقت ملیندا و من شوکه شده ایم از اینکه مردم می گوید جهان خرابتر شده است. باور که می گوید، دنیا نمی تواند فقر شدید و امراض وحشتناک را از بین بی برد نه تنها اشتباه است؛ بلکه مضر است. بنابر همین دلیل ما در نامه امسال خود بخش از افسانه هایی که تاثیر منفی بر کارها دارد را نوشته ایم. و امیدواریم که اگر دفعه بعد چنین افسانه هایی را شنیدید؛ شما نیز چنین کنید.                            بل گیتس
                     


افسانه اول: کشورهایی فقیر محکوم به فقیر ماندن هستند.

من یک چنین افسانه را در مورد خیلی جاها شنیده ام، اما در بیشتر موارد در مورد افریقا شنیده ام. یک جستجویی خیلی کوتاه مارا به هزاران عنوان مقاله و کتاب می رساند که می گوید؛ چگونه کشورهایی سرمایه دارد، سرمایه دارد تر می شود و کشورهایی فقیر فقیرتر می شود. خوشبختانه این کتابها پر فروشترین کتابها نیست؛ زیرا اساس این کتابها غلط است. حقیقت اینه که سطح درآمد و دیگر نیازهایی انسانی در تمام دنیا و به شمول آفریقا افزایش یافته است. 

خوب چرا این افسانه اینقدر ریشه دوانده است؟
من در یک لحظه به افریقا خواهم پرداخت؛ قبل از آن اجازه دهید به شکل گسترده تر و با برگشت به نیم قرن گذشته بی پردازیم. پنجاه سال پیش جهان به سه بخش تقسیم شده بود: ایالت متحده و متحدین غربیش، اتحاد جماهیر شورویی و متحدینش، و دیگران. من در سال ۱۹۵۵ بدنیا امدم، بزرگ شدم و آموختم که می گفتند جهان اول ثروتمند ویا توسعه یافته. اکثریت مردم در جهان اول به مدرسه رفتند و ما بیشتر عمر کردیم. ما اطمینان نداشتیم که زندگی پشت یک ماع اهنی باشد، اما مثل یک جایی سحرآمیز بنظر می رسید. بعد می گفتند جهان سوم؛ که بصورت بسیار ساده کسانی غیر از ایلات متحده و اتحاد جماهیر شورویی و متحدین آنها بودند. تاجایی که من می دانم در مورد مردمان فقیر بودند که کمتر مکتب رفته بودند و جوان می مردند. و بدتر از همه اینکه آنها در دام فقر بدون هیچ امید رهایی از آن افتاده بودند. 



درسال ۱۹۶۰ تقریبا تمام اقتصاد جهان در غرب بود.  درآمد سرانه در ایالت متحده ۱۵٫۰۰۰ دلار درسال بود.1 (این درآمد یک نفر و برایی یک خانواده چهارنفری ۶۰٬۰۰۰ دلار درسال) در آفریقا، آسیا، و امریکایی لاتین خیلی کمتر از اینها بود. در برزیل؛ ۱٫۹۸۲ دلار و در چین؛ ۹۸۲ دلار و در باتسوانا؛ ۳۸۳ دلار در سال بود. 

سالها بعد خودم این اختلاف را وقتی سفر کردم دیدم. میلندا و من در سال ۱۹۸۷ در میکزیکوسیتی سفر کردیم و با مشاهده فقر در آنجا متعجب شده بودیم. دراکثر خانه آب اشامیدنی نبود و مردم مجبور بودند فاصله زیادی را با با بایسکل و یا هم پیاده بی پیماند تا یک کوزه آب بیاورند. و این صحنه را بیادمان آورد که ما در آفریقا دیده بودیم. شخصی که دفتر مایکروسافت رار در شهر میکزیکو سیتی اداره می کرد پسرش را به برایی معاینات پزشکی به ایالت متحده می فرستاد تا مبادا گرد و خاک آنها را مریض کند.
به این عکس سال ۱۹۸۷ و ۲۰۱۱ شهر میکزیکو سیتی نگاه کنید

امروزه شهر کاملا متفاوت است. هوایی آن به تمیزی شهر لس آنجلس است ( چیزی که زیاد عالی نیست؛ اما قطعا بهتر از ۱۹۸۷ است). ساختمان هایی بلندمنزل، جاده هایی جدید، و پل هایی مدرن ساخته شده است. هنوز هم محله هایی فقیر نشین وجود دارد؛ اما روی همرفته وضعیت تغییر کرده است. وقتی اینبار بدانجا سفر کردم؛ فکر کردم " واوووو اکثر کسانی که در اینجا زندگی می کنند، از طبقه متوسط هستند. چه معجزه ". 

 این عکس ها یک داستان بسیار قدرتمند را نشان می دهد. چهره  جهانی فقر بصورت کامل در ذندگی من دوباره به تصویر کشیده می شود. درآمد سالانه یک شخص در ترکیه و شیلی چیزی است که در ایالت متحده در سال ۱۹۶۰ بود. مالزی تقریبا چیزی است که در گابن بود. و هیچ فاصله بین کشورهایی فقیر و ثروتمند با چین، هند، برزیل و دیگر کشورها ازبین نرفته است. از سال ۱۹۶۰ تا بحال درآمد در چین هشت برابر افزایش یافته است. هند چهاربرار و برزیل تقریبا پنج برابر و کشور کوچک باتسوانا با مدیریت درست و صحیح منابع معدنی تقریبا سی برابر افزایش یافته است. گروه از کشورها در وسط وجود دارد که در وضعیت پنجاه سال پیش بسر می برند و نصف از جمعیت جهان را نیز در خود جایی داده است.

راه دیگر نیز وجود دارد تا این تغییرات را نشان دهیم؛ با حساب کردن شخص بجایی کشور

خوب آسانترین راه برایی پاسخ دادن به این افسانه که می گوید کشورهایی فقیر محکوم به فقیر ماندن اسن اینه که به یک حقیقت اشاره داشته باشیم. اینکه آنها فقیر نمانده اند. خیلی ها فکر می کند که اکثر کشورهایی را که ما فقیر می گویم درحال حاظر اقتصاد رو به رشد دارند. و درصد از کسانی که در فقر شدید بسر می بردند از سال ۱۹۹۰ بدینسو به نصف کاهش یافته است.

با این وجود هنوز بیش از یک میلیارد نفر در فقر شدید بسر می برد؛ و زمان برایی جشن گرفتن نیست. اما منصفانه است که بگویم جهان خیلی تغییر کرده است و شرایط " کشورهایی درحال توسعه " وکشورهایی توسعه یافته " تغییر یافته است. هر طبقه بندی دیگر که جمهوری خلق جین و جمهوری دمکراتیک کانگو را کنار هم قرار بدهد، بیشتر گیج کننده است تا روشن و آشکار. بعضی ها می گوید که کشورهایی درحال توسعه راه زیادی را آمده است و این منسفاه است که بگویم آن توسعه یافته اند. و در مجموع تعدادانگشت شمار از کشورها وجود دارد که در برنامه توسعه خود شکست خورده اند. اکثراٌ کشورهایی در وسط. به همین دلیل ، آموزنده است که به کشورهایی متوسط - پاین و یا درآمد بالا فکر کنیم. (بعضی از کارشناسان حتی درآمد متوسط را به دوبخش متوسط - پاین و متوسط - بالا تقسیم می کنند.)

با یک چنین چیزی در ذهن، بر می گردم سراغ نسخه مخصوص و مهلک افسانه: " قطعا ببر آسیایی خوب عمل می کند، اما زندگی در آفریقا هیچوقت خوب نبوده و نخواهد شد". قبل از همه اجازه ندهید که کسی به شما بگوید، آفریقا بدتر از وضعیت است که پنجاه سال پیش بود. در حقیقت درآمد یک شخص به مرور زمان در چند کشور جنوب آفریقا کاملاً و یا کمی افزایش یافته است. پس از کاهش در طول بحران بدهی در دهه ۱۹۸۰تاسال ۱۹۹۸ در حدود دو سوم ، از ۱٫۳۰۰ به ۲٫۲۰۰ افزایش یافته است. امروزه کشورهایی بیشتری بصوی توسعه پایدار در حرکت است و کشورهایی دیگری نیز بدنبال انها است. هفت اقتصاد از ده اقتصاد درحال رشد نیم دهه گذشته در آفریقا بوده است. 

همچنین آفریقا گام بلند را در عرصه سلامت و تحصیلات برداشته است. از ۱۹۶۰ طول عمر زنان با وجود مرض واگیردار ایدز (HIV) از ۴۱ به ۵۷ افزایش یافته است. و بودن مرض ایدز (HIV) ممکن بود به ۶۱ سال برسد. از سال ۱۹۷۰ درصد بچه هایی که به مکتب دسترسی داشته اند از ۴۰٪ به ۵۷٪ افزایش یافته است. مردم کمتر گرسنه اند و تغذیه خوبی دارند. اگر غذایی کافی برایی خوردن، به مکتب رفتن، و بیشتر عمر کردن مقیاس زندگی خوب است؛ پس قطعاً زندگی در آنجا در حال بهتر شدن است. این بهبود پیان داستان نیست؛ بلکه اساس پیشرفت و طرقی بیشتر است.

تعداد فزاینده از کشورهایی آفریقایی در حال ایجاد سیستم سلامت در جامه اند که بسیار مقورن وبه سرفه است.
اکرا غنا؛ ۲۰۱۳
البته این میانگین در بین کشورهایی آفریقایی مبهم است؛ زیرا تفاوت هایی بزرگ وجود دارد. در اتیوپیا درآمد سالانه یک شخص ۸۰۰ دلار است و و در باتسوانا تقریبا ۱٫۲۰۰ است. شما این تفاوت هایی عظیم را در درون کشورها نیز می توانید مشاهده کنید. زندگی در منطقه شهری نایروبی به هیچ وجه شبیه زندگی در روستایی در کینیا نیست. شما بعنوان یک کسی که با فقر و مرضی مبارزه می کند به همه با یک دید و تمایز نیافته نگاه کنید. 

خط پایانی: کشورهایی فقیر محکوم به فقیر ماندن نیستند. بعضی هایی شان که در حال توسعه می گفتم توسعه یافته اند. خیلی هایی دیگرشن در راه آنهایند. کشورهایی که تا هنوز نتوانسته اند راه شان را بیابند چیزی بینظیر را انجام نداده اند. من به اندازه کافی خوشبین هستم که می خواهم در این مورد پیشگویی کنم. تا سال ۲۰۳۵ تقریباً هیج کشور فقیر باقی نمی ماند. (منظور از فقیر؛ فقیر با تعریف امروزی است. 2) تقریباً تمام کشورها چیزی که ما درآمد متوسط ویا ثروتمند می گویم خواهد بود. کشورها از همسایه هایی تولیدکننده خود خواهند آموخت و از نوآوری هایی جدید مثل، واکسن، بذر و تخم هایی بهتر، و انقلاب دیجیتال بهرمند خواهد شد. نیروهایی کاری آنها با توسعه آموزش و پرورش تقویت خواهند شد و سرمایه هایی بیشتر را جذب خواهند کرد. 

کشورهایی خیلی کمی با جنگ و سیاست عقب خواهند ماند ( کره شمالی تغییرات بزرگی را در آنجا خواهد آورد) یا جغرافیایی ( کشورهایی محصور شده در خشکی در مرکز آفریقا). و نابرابری هنوز هم یک مشکل خواهد بود. مردم فقیر در همه مناطق خواهد بود. اما اکثر آنها در کشورهایی زندگی خواهد کرد که خودکفا هستند. تمام کشورها در آمریکا جنوبی، آسیا و آمریکایی مرکزی ( به احتمال استثنا هایتی) و بیشترین کشورهایی صاحلی آفریقایی به صفوف کشورهایی که ما امروز با درآمد متوسط می گویم خواهند پیوست. بیش از ۷۰٪ از مردم درآمد بالاتر از درآمد امروزی مردم چین خواهد داشت. تقریباً ۹۰٪ درآمد بالاتر از درآمد امروزی هند خواهد داشت. 

این در آورد قابل توجه خواهد بود. وقتی که من بدنیا آمدم اکثر کشورها فقیر بودند. در دو دهه آینده کشورهایی فقیر خارج از قاعده به شدت استثنا خواهد بود. میلیاردها انسان خارج از فقر زندگی خواهد کرد. این نظریه که در طول زندگی من اتفاق می افتد، بسیار ساده برایی من شکفت انگیز است. 

بعضی ها خواهند گفت که کمک کردن همه کشورها برایی توسعه به درآمد متوسط تمام مشکل جهان را حل نمی کند و حتی بعضی از مشکلات را تشدید خواهد کرد. این یک حقیقت است؛ ما نیاز داریم تا منابع ارزان و تمیز را توسعه بدهیم، تا از تغییرات آب و هوا و محیط زیست جلوگیری کنیم. ما همچنین نیاز داریم تا مشکلات از قبیل دیابت،  که همه گیر شده است نیز حل نمایم. هرچقدر مردم بیشتر تحصیل کند؛ آنها بیشتر کمک می کنند تا مشکلات را از بین بی بریم. به پایان رساندن برنامه توسعه؛ بیشتر از هرچیزی دیگه زندگی انسانها را بهبود می بخشد. 
........................

     افسانه دوم: کمک هایی خارجی درواقع ضایع کردن است.

     شما ممکن است مقاله را خوانده باشید که  براساس یک مثال کوچک، یک کلی گویی کلان را کرده باشد. آنها تمایل دارند که با استناد به به شکست در بعضی از برنامه ها کمک کشورهایی خارجی را ضایع کردن  قلمداد کنند. اگر شما به اندازه کافی این نوع داستان ها را شنیده باشیدِ؛ کافی است تا احساس کنید کمک هایی خارجی کارایی ندارد. جایی هیچ تعجب نیست که سال گذشته یک روزنامه برتانیایی نوشته ادعا کرده بود که بیشتر از نصف رآی دهندگان خواهان قطع کمک به کشورهایی فقیر هستند.

    این مقاله ها تصویر تحریف شده را از وضعیت کشورهایی که کمک دریافت می کند ارایه می دهند. از چهارده سال پیش تا بحال میلندا و من به اندازه کافی خوش شانس بوده ایم که سفر کردیم و اثرات برنامه هایی که توسط بنیاد و کشورهایی کمک کننده اجرا شده است را دیده ایم. چیزی که ما به مرورو زمان دیده ایم اینه که، مردم طولانی تر عمر می کنند، سالم ترند، و از فقر کشنده فاصله می گیرند، نسبتاً بخاطر سرویس و خدمات است که ارایه می شود. 

    من گران این افسانه هستم که می گوید، کمک ها نتیجه بخش نیست. این برایی سیاست مداران بهانه درست می کند تا کمک ها را قبل از اینکه کشورهایی فقیر به خودکفایی برسند قطع کنند. و این بدین معنی است که زندگی کمتر را نجات داد. بنابراین به مقدار کمی از انتقادات را که ممکن است شما شنیده باشد را برایی تان بیان کنم.3  من باید پیذیرم که هیچ برنامه علی و کامل نیست، و راه هایی نیز وجود دارد که کمک ها موثر تر واقع شود. و کمک تنها وسیله است که می شود با آن با فقر و امراض مبارزه کرد. همچنین کشورهایی ثروتمند نیاز دارد تا تغییرات در قوانین خود بیاورد، مثلاً مارکت راه اندازی کنند، و اعانه هایی کشاورزی را را قطع کنند. و کشورهایی فقیر نیاز دارد تا بیشر رویی سلامت و توسعه برایی مردم خود تمرکز کنند. 

      

    بطور کلی بگویم؛ کمک یک سرمایه گذاری عالی است و ما باید بیشتر کمک کنیم. کمک زندگی را بصورت بسیار موثر و بهبود می دهد. هماند شخم زنی می ماند که در اسطوره اول توضیح دادم. (چیزی که به کشورها کمک می کند که برایی همیشه متکی به کمک نباشد.) جالب است که بنیاد سخت تلاش برو رویی نتیجه تمرکز دارد، و در این رابته مشهور است، در عین حال بعضی مردم هنوز هم در مورد شرکایی ما بد بین هستند. بنیاد خیلی چیزها دارد تا کمک کند برنامه ها روشنتر و بیشتر موثر واقع شود. 
    کسیبا کمپ؛ رواندا، ۲۰۱۱

    مقدار کمک ها:
    اکثر مردم فکر می کنند که کمک در کشورهایی فقیر مقدار زیادی از بودجه کشورهایی ثروتمند است؛ چیزی که امکان زخیره کردن آن با قطع کمک ها امکان پذیر است. وقتی در نظرسنجی از آمریکایی پرسیده می شود که چه مقدار از بودجه برایی کمک به کشورهایی فقیر اختصاص می یابد؛ جواب متوسط مردم ۲۵٪ بوده است. وقتی پرسیده می شود که چه مقدار از بودجه را دولت باید برایی کمک به کشورهایی فقیر اختصاص بدهد؛ مردم به ۱۰٪ تمایل داشته اند. من انتظار دارم که شما یج چنین چیزی را در برتانیا، جرمنی، و دیگر جا ها نیز داشته باشد. من در اینجا مقدار واقعی کمک ها را برایی تان می گویم. نروژ، سخاوتمندترین کشور درجهان کمتر از ۳٪  و ایالت متحده کمتر از ۱٪ از بودجه خود را برایی کمک به توسعه در کشورهایی فقیر اختصاص می دهد. یک درصد از بودجه ایالت متحده، جیزی در حدود ۳۰ میلیارد دلار در سال است. از این مقدار ۱۱ میلیون آن به بخش سلامت از قبیل؛ واکسن، پشه بند و حفاظت از خانواده، و تهیه دارو برایی کسانی که مبطلا به بیماری ایدز (HIV) اختصاص می یابد. و مابقی ۱۹ میلارد دیگر به ساختن ساختمان برایی مکاتب، جاده و سیستم آبیاری اختصاص می یابد. 

    نمی خواهم به همین سادگی بگویم که ۱۱ میلیارد دلار در سال چیزی نیست؛ اما اگر این را در یک چشم انداز بگذاریم؛ ۳۰ دلار برایی هر آمریکایی در سال می شود. تصور کنید که در فورم مالیات بر درآمد پرسیده شود که " ما می توانیم ۳۰ دلار از مالیات را که شما در هر حال آن را پرداخت می کنید برایی کودکان مبطلا به سرخک استفاده کنیم؟" جواب شما بله خواهد بود یا خیر؟ 

    همچنین کمک می کند تا به تاثیرات کلی این برنامه نگاهی بندازیم. برایی اینکه یک یک شاخص تقریبی بدست بیاوریم؛ من تمام کمک هایی که در رابته با سلامت از طرف کشورهایی اهدا کننده از سال ۱۹۸۰ تا بحال اختصاص یافته است بیان می کنم. و بعد آن را تقسیم به بچه هایی می کنم که در همان زمان از مرگ شان جلوگیری شده است. جیزی شبیه ۵٫۰۰۰ دلار برایی هر بچه می شود که از مرگ نجات یافته است. (و این شامل بهبود سلامت بزرگسالان نمی شود.) ۵٫۰۰۰ 5 دلار کمی گران بنظر می رسد؛ اما این را بیاد داشته باشید که دولت ایالت متحده ارزش زندگی یک انسان را بصورت معمولی چندین ویلیون دالر ارزش گذاری کرده است. 

    همچنین بیاد داشته باشید که انسان سالم بودن بیشتر از نجات دادن از مرگ است. آنها به مکتب خواهند رفت و در نهایت کار خواهند کرد و کشورشان را خودکفا خواهند ساخت. به همین دلیل است که می می گویم این یک سرمایه گذاری است. این تصویر مقدار کمی از کمک ها را نشان می دهد که توسط ایالت متحده و دیگر کشورهایی اهدا کننده ارایه شده است. همانطور که می بینید، حقیقت یک کمی خیره کننده است. 
    ایالت متحده بیشتر از دوبرابر بودجه سلامت در کشورهایی فقیر به مصرف می رساند. بیش از ۶۰ بار بیشتر در حوضه نظامی به مصرف می رساند. دفعه بعد اگر کسی گفت ما می توانیم بودجه را با قطع کردن کمک به کشورهایی فقیر مرتب کنیم؛ امیدوارم شما بی پرسید که برسر آنهایی که در حال مرگ است چه می اید.

    فساد:
    یکی از داستان هایی  مشابه عمومی در مورد کمک ها اینه که بیشتر کمک ها در فساد غرق می شود و از بین می رود؛ این یک واقعیت است، وقتی کمک هایی در بخش سلامت دزدیه می شود و از بین می رود هزینه آن زندگی است. ما برایی هر دلار باید فشار بیاوریم تا فساد و تقلب ریشه کن شود؛ همچنین ما باید اندازه و رابته فساد را نیز بیاد داشته باشیم. فساد در مقیاس کوچک؛ همانند سفر یک مقام دولتی که با استفاده از کمک ها هزینه سفر خود را تامین می کند بی کفایتی نسبت به کمک ها و مالیات است. ما باید آنها را کاهش دهیم، هیچ راهی برایی از بین بردن و محو کردن کامل آن وجود ندارد. بیشتر این اگر ما بخواهیم انجام دهیم؛ در واقع ضایع کردن برنامه هایی دولت برایی فساد است. فرض کنید فساد در مقیاس کوچک، ۲٪ نسبت به مالیات هزینه نجات زندگی است. ما باید تلاش کنیم که آن را کاهش دهیم؛ اگر نتوانستیم، حتماً باید دست از نجات دادن زندگی بکشیم؟ 

    شما ممکن است در مورد یک رسوایی در رابته با پشه بند که توسط صندوق جهانی مبارزه با ایدز سیل و ملاریا در کامبوج اجرا شده بود، شنیده باشید. مقامات کامبوجی به گرفتن شش رقم رشوه گرفتار شده بودند. نویسندگان روزنامه ها این گوینه عنوان زده بودند: چگونه کمک هایی خارجی هدر می رود؟ در یک مقاله نام من را ذکر کرده بودند که چگونه کمک هایی که از جانب من می شود هدر می رود. 

    من از نگرانی مطبوعات قدردانی می کنم و این چیزی خوبی است که مطبوعات در تلاش است تا نهاد ها را وادار به پاسخگو کند. اما مطبوعات این تقلب و رشوه را کشف نکرده است؛ بلکه صندوق جهانی در یک نشست حسابرسی داخلی این تقلب را کشف کرده بود. صندوق جهانی در حین بازرسی و تصحیح اشتباهات دقیقاً کاری را که باید می کرد انجام داد. این ممکن است یک چیزی خیلی عجیب باشد که آنها را مجازات کند تا ریشه مقدار خیلی کوچک از فساد را بیابند. 

    اینجا سیاست یک بام و دو هوا وجود دارد. من شنیده ام که مردم از دولت خواسته اند که حتی اگر یک دلار گم شد بعضی از برنامه هایی کمک را متوقف کنند. از سویی دیگر چهار تن از هفت فرماندار گذشته ایلینوز بدلیل فساد به زندان رفته اند. من هیچ وقت نشنیده ام که کسی خواهان بسته شدن مدارس و شاهراه هایی ایلینوز بخاطر فساد شده باشد. 

    ملیندا و من صندوق جهانی و یا هر برنامه دیگری را حمایت نخواهیم کرد اگر پول در یک تقلب و فساد گسترده از بین برود. از سال ۲۰۰۳ تا بحال که صندوق جهانی فعالیت خود را در کامبوج آغاز کرده است مرگ میر به دلیل ابطلا بودن به مرض ملاریا ۸۰٪ کاهش یافته است. داستان هایی ترسناک را در زمان جنگ سرد شنده اید که کمک ها بیشتر برایی پیروزی متحدین طراحی شده و به جیب دیکتاتورها رفته است و آنها بجایی اینکه کمک ها را برایی بهبود زندگی مردم هزینه کنند برایی شان کاخ هایی جدید ساخته اند.از آن زمان تا بحال بیشتر از کارکرد ها  به نتجیه بهتری رسیده اند؛بخصوص در بخش سلامت و کشاورزی؛ ما می توانیم از نتیجه اطمینان یابیم و بدانیم که چه در ارزش بر اساس یک دالر بدست می اوریم.
    از سال ۲۰۰۰ تا بحال تلاش جامعه جهانی برضد ملاریا ۳.۳ میلیون نفر را نجات داده است.  (فنوم، دمبنگ کامبوج)

    تکنولوژی بیشترین کمک را می کند تا برضد فساد مبارزه کنیم. اینترنت راه را برایی اینکه شهروندان بداند دولت ها چه دریافت می کندآسان کرده است. بطور مثال؛ میدانند که یک کلینیک چه مقدار پول باید داشته باشد، خوب آنها می توانند یک حساب در دست شان داشته باشند. هرچه سواد مردم بالا برود، فساد کمتر می شود و بیشتر پول جایی مصرف می شود که باید مصرف شود.

    وابستگی به کمک ها:
    یکی  دیگر از جدال هایی منتقدین اینه که می گویند ؛ کمک اقتصاد کشورها را به حالت عادی نگه می دارد و آنها را به کمک هایی خارجی متکی می کند. در این نکته چنیدن اشتباه است؛ اول از همه مقدار کمک ها متشکل از چند نوع کمک است. این کمک ها مستقیم از بودجه دولت است که برایی تحقیق ابزار هایی جدید مثل واکسن وتخم هایی اصلاح شده به مصرف می رسد و قابل تفکیک نیست. پول را که ایالت متحده در دهه ۱۹۶۰ برایی توسعه محصولات تولیدی  به مصرف رساند؛ آمریکا لاتین و آسیا را بیشتر از حالت وابستگی خارج کرد.و کمک هایی که امروز ما برایی انقالب سبز درآفریقا به مصرف می رسانیم کشورها را کمک می کند که عذایی بیشتری رشد دهند و این نیز آنها را از وابستگی خارج می کند.  کمک یک منبع بسیار مهم برایی کالای عمومی جهانی و یک کلید برایی توسعه سلامت و اقتصاد است. بنا برهمین دلیل است که بنیاد ما بیش از سه قسمت از کمک هایی خود را رویی توسعه ابزار هایی جدید به مصرف می رساند. 

    دوماً اینکه جدال در مورد وابستگی به انواع کمک ها در مورد کشورهایی است که از دریافت کمک فارغ شده است و تمرکز منتقدین تنها رویی بخش هایی مشکل باقی مانده است. اینجا لیست کوچک از اکثر کشورهایی که کمک در یافت می کرد و حالا دیگه کمک دریافت می کند را ارایه می کنم: باتسوانا؛ موراکو، برزیل، میکزیکو، شیلی، کاستاریکا، پیرو، تایلند، میوریتیوس، سنگاپور و مالزی. کشور کره جنوبی بعد از جنگ شبه جزیره کره کمک بسیار عظیم را دریافت کرد ولی حالی خودش به دیگر کشورها کمک می کند. چین نیز یک کمک کننده است و بودجه عظیم را برایی توسعه علم دو کشور هایی در حال توسعه کمک می کند. هند ۰.۰۹٪ از کمک هایی برنامه توسعه جهانی را دریافت می کند و در سال ۱۹۹۱ یک درصد از کمک ها را دریافت می کرد.

    حتی در کشورهایی صحرایی آفریقا؛ سهم اقتصادی که از کمک ها بدست می اید یک سوم کمتر از ۲۰ سال پیش است، درحالی که مبلغ کمک به این مناطق دوبرابر شده است. کشورهایی خیلی کمی مثل اتیوپی است که به کمک ها وابسته است. ودر حالی که ما، بخصوص خود اتیوپی می خواهد که به یک حقیقت برسد. من به هیچ استدلال قانع کننده نرسیده ام که بگوید اتیوپی با کمک هایی کمتری وضعیت بهتر خواهد داشت.

    انتقاد که می گوید هیچ دلیل قطعی مبنی بر اداره اقتصاد بر مبنایی  کمک ها وجود ندارد، درست است. اما  یک همچین چیز را در مورد فاکتور هایی دیگر در رابته با اقتصاد نیز ممکن است. خیلی مشکل است که بدانیم چه نوع سرمایه گذاری می تواند چرخ اقتصاد را به گردش در بیاورد، بخصوص در مدت زمان خیلی کم. به هرحال ما می دانیم که کمک ها در عرصه بهداشت، سلامت، کشاورزی  موثر است و شرایط را بهبود می بخشد، و همچنین زیرساخت ها در دراز مدت توسعه می یابد. کمک ها در عرصه بهداشت و سلامت زندگی می بخشد و به کودکان اجازه می دهد که ذهنی و جسمی رشد کند، چیزی که در یک نسل باز پس داده می شود و نتیجه می دهد. تحقیقات نشان می هد، کودکان که سالم تر هستند، بزرگسالان برایی شان زیاد کار کرده اند. اگر شما در مقابل این نوع کمک ها جنجال می کنید، شما در واقع برسر این جنجال می کنید که نجات زندگی برایی رشد اقتصادی مهم نیست، یا به سادگی می گوید که نجات زندگی زیاد مهم نیست.

     مبین: کمک هایی خارجی چگونه نتیجه می دهد؟












    قدرت نجات بخش کمک اینقدر آشکار است که حتی منتقدین کمک بدان اذغان دارد. ویلیام شرق ( یکی از منتقدین شناخته شده کمک ها) در وسط کتاب خود مردان سفید شرقی چندین موفقیت بهداشت و سلامت را که توسط کمک هایی جهانی بدست آمده است را فهرست کرده است. چند نکات روشن از این کتاب را در اینجا برایی تان ارایه می کنم:

    • سرخک که یکی از عوامل عمده مرگ کودکان در جنوب آفریقا بود، توسط واکسناسیون عملاً حذف شده است و از بین رفته است.
    • تلاش هایی جامعه جهانی ابله را در سراسر جهان ریشه کن کرده است. 
    • برنامه کنترل مرض توبرکلوس در چین بین سالهایی ۱۹۹۰ و سال دوهزار ۴۰٪ کاهش داشته است. 
    • برنامه منطقه ایی در آمریکایی لاتین فلج اطفال را که تهدید عمومی در آمریکا بود بعد از سال ۱۹۸۵ به کلی حذف شده و از بین رفته است. 
    آخرین نقطه نظر، ارزش است که در حال گسترش است. امروزه تنها سه کشور باقی مانده است که هیچوقت عاری از فلج اطفال نبوده است: افغانستان، پاکستان، نیجیریه. سال گذشته جامعه جهانی لایحه را به اجرا گذاشته که هدف از آن از بین بردن کامل فلج اطفال تا سال ۲۰۱۸ در دنیا بود و هزاران نفر اهدا کننده از آن اعلان حمایت کردند. همینکه بتوانیم فلج اطفال را ریشه کن کنیم، جهان چیزی در حدود دو میلیارد دلار در سال زخیره می کند. چیزی که حالا برایی مبارزه با امراض به مصرف می رسد. 

    خط پایانی: کمک در عرصه بهداشت و سلامت یک سرمایه گذاری شگفت انگیز است. من وقتی می بینم که چقدر کودکان کمتر نسبت به سی سال گذشته می میرند و چقدر مردم طولانی تر و سالم تر عمر می کنند، به اینده خوشبین می شوم. بنیاد که با گروه از اقتصاد دان هایی برجسته و بهداشت جامعه جهانی کار می کرد، بدانچه که در سال اینده امکان پذیر است نگاه انداخته اند. آنها در ماه گذشته در مجله پزشکی لانست نوشته اند که با سرمایه گذاریی هایی مناسب و تغییرات اساسی در سیاست، تا سال ۲۰۳۵ در تمامی کشورها مرگ میر کودکان به میزان خواه رسید که در سال ۱۹۸۵ در آمریکا و انگلیس بود. 6 

    شما در اینجا می بینید که این همگرایی چقدر چشمگیر خواهد بود.


    اجازه بدهید که دست اورد ها را در یک چشم انداز تاریخی قرار بدهیم. یک کودک در ۱۹۶۰ بدنیا می امد ۱۸٪ شانس مردن قبل از پنج سالگی برایش وجود داشت. اما کودک که امروز بدنیا می اید شانس مرگ کمتر از ۵٪ است. و در سال ۲۰۳۵ این شانس ۱.۶٪ خواهد بود. و من نمی توانم تصور کنم که در ۷۵ سال دیگه انسان ها چقدر رشد می کند و به چه رفاه می رسد. برایی رسیدن به این هدف جهان نیازمند اتحاد بین دانشمندان، کارکنان عرصه سلامت و بهداشت، اهدا کننده گان و کشورهایی دریافت کننده کمک است. اگر این چشم انداز در مرحله بعدی از اهداف توسعه هزاره سازمان ملل متحد باشد؛ باعث می شود که همه با هم در این مرحله همکاری کنند. 

    خیلی از کشورها با درآمد کم و یا درآمد متوسط به اندازه کافی توسعه خواهند یافت که برایی همگرایی خود بی پردازند. دیگران نیز بطور سخاوتمندانه به اهدا بی پردازند، بخصوص سرمایه گذاری در بخش سلامت و بهداشت. دولت ها نیز باید سیاست هایی درست را در پیش گیرند. بطور مثال؛ کشورهایی با درآمد پایین بفکر مالیات بر دخانیات باشد و سوخت هایی فیسلی را قطع کنند، و کمک هزینه در عرصه بهداشت و سلامت اعمال کنند. 

    و مهمتر از همه اینکه؛ امیدوارم بحث و جدل سر کارایی کمک ها متوقف شود و بجایی آن بیشتر تمرکز و گفتگو رویی این باشد که چگونه کمک ها بهتر و بیشتر نتیجه بخش است. این یکی بخصوص خیلی مهم است که شما از پژوهش بالا دست در کالاهایی عمومی جهانی در تلاش به اجرا گذاشتن نو آوری ها  سمت پایین دست در حرکت هستید. آیا کشورهایی دریافت کننده کمک مسوول باید بدانند که کجا باید کلینیک ساخته شود، و کارگران آموزش بی بنید؟ آیا اهدا کنندگان که تیم هایی محلی را کمک می کنند تا بسازند، به متخصص غربی نیاز دارند، کارشناس خارج از کار بگمارند؟ آنهایی که بهترین عمل کرد را داشته اند، چیز هایی را که آموخته اند به اشتراک بگذارند، دیگر کشورها می توانند بصورت متناسب دنبال کنند؟ این بخش یک بخش بزرگ از  آموزش برایی بنیاد است. 

    من برایی مدت طلانی است که که باور دارم؛ نابرابری در سلامت برخی از بدترین بی عدالتی در جهان است. این ناعادلانه و غیر قابل قبول است که میلیون ها نوزاد در سال بخاطر اینکه ما نمی توانیم در مان کنیم و از مرگ شان جلوگیری کنیم می میرند. من فکر نمی کنم که نوزادان را باید در جایی جا بگذاریم که (وارن بافت) شانس تخمی می گوید. اگر ما هدف همگرایی را به اجرا بگذاریم؛ شانس تخمی برایی سلامت از بین می رود.
    ...............

    افسانه سوم: نجات دادن زندگی ما را بسویی ازدیاد جمعیت هدایت می کند.

    ما یک چنین نظرات را همیشه در وبلاگ بنیاد گیتس و صفحه فیسبوک و تویتر دیده ایم. این عاقلانه بنظر می رسد که مردم علاقه به این دارند که این سیاره بتواند نژاد بشر را در عصر تغییرات آب و هوا حفظ کند. اما این نوع تفکر جهان را بسویی برخی مشکلات برده است.  اضطراب پ تشویش بخاطر اندازه جمعیت جهان و تمایل به ندیده گرفتند انسان که همان جمعیت را تشکیل داده است ، تمایل بسیار خطرناک است.

    برگردیم حد اقل در سال ۱۹۸۷ زمانی که توماس مالتوس مقاله خود را در باب اصل جمعیت منتشر کرد؛ مردم در مورد عاقبت خود نگران شدند، روزی که تهیه کنندگان مواد غذایی نمی تواند به اندازه جمعیت مواد غذایی تولید کنند. در اواخر دوران جنگ سرد؛ کارشناسان سیاست خارجی آمریکا تشخیص دادند که قحطی کشورهایی فقیر را به کمونیسم تبدیل می کند. کنترل جمعیت کشورهایی فقیر که با برچسب جهان سوم شناخته می شدند، یکی از سیاست هایی رسمی کشورهایی به اصطلاح جهان اول شد. در بدترین حالت؛ تلاش بر اینکه زنان را مجبور فرزند نداشتند کنند. به این معنی که آنها را وادار کنند تا حامله نشوند. به تدریج سازمان برنامه ریزی جهانی برایی خانواده از سر راه کنار رفت و به کنترل کمعیت تمرکز کرد، و فکر کردن به این را شروع کرد که چگونه کمک کند تا زنان کنترل زندگی خود را بدست گیرد، و این خوش آمد گویی به تغییرات بود. ما زمانی اینده را پایدار می کنیم که بجایی اصرار بر درد و رنج در فقر سرمایه گذاری کنیم.

    واقعیت اینه که 

    اقتضاد ازاد رویکرد رو به رشد دارد؛ شاید الان کودکان بیمیرد ولی خدا را شکر در اینده از گرسنگی نخواهد مرد. ممکن است این متضاد بنظر برسد، اما کشور با بشترین مرگ میر، در بین کشورهایی با سریعترین رشد جمعیت است. این به این دلیل است که در این کشور زنان بیشتر مایل به تولید مثل هستند. پژوهشگران مورد سوال قرار می دهند که چرا؛ اما مسله این است که ارتباط بین مرگ نوزاد و نرخ تولد قوی است. 



    نگاهی به افغانستان بندازیم؛ جایی که در آن مرگ و میر کودکان زیر پنج سال بالا است و قدمت دارد. زنان افغانستانی بطور متوسط ۶.۲ فرزند دارند.7 در نتیجه اینکه حتی اگر بیش از ۱۰٪ از کودکان در افغانستان زنده نماند جمعیت افغانستان تا سال ۲۰۵۰ از ۳۰ میلیون به ۵۵ میلیون رشد خواهد داشت. بطور روشن، مرگ میر بالا از رشد جمعیت جلوگیری نمی کند. ( ذکر افغانستان بعنوان نمونه است و این ایده هیچ کس برایی اینده افغانستان نیست.)

    زمانی کودکان بیشتری زنده خواهند ماند که والدین تصمیم به خانواده کوچکتر بی گیرند. تایلند را در نظر بی گیرید؛ اپاخر سال ۱۹۶۰ مرگ میر کودکان در تایلند رو کاهش گذاشت. اواخر سال ۱۹۷۰ درست زمانی که دولت تایلند رویی برنامه خانواده بهتر سرمایه گذاری کرد نرخ تولد روبه کاهش گذاشت. تنها در ۲ دهه زنان تایلندی  از داشتن شش فرزند بطور متوسط به ۲ فرزند بطور متوسط رسیدند. امروز مرگ میر نوزادان در تایلند تقریباً به اندازه ایالت متحده آمریکا پاین است و زنان تایلند نیز بطور متوسط ۱.۶ فرزند دارند. 

    اگر شما به تصور زیر از برزیل نگاه کنید؛ چیزی مشابه را می بینید. همانطور که مرگ میر کودکان کاهش یافته است نرخ تولد نیز کاهش یافته است. من رشد جمعیت ا ترسیم کرده ام تا نشان بدهیم که هرچه رشد جمعیت آهسته تر باشد نرخ مرگ میر کودکان پاین است. اگر اکثر کشورهایی آمریکایی جنوبی را ترسیم کنیم، خطوط مشابه را مشاهده می کنیم. 


    در اکثریت قریب به اتفاق جهان کاهش مرگ میر، بر کاهش نرخ تولد استوار است. متخصصین آمار زیادی در مورد این پدیده نوشته اند. فرانسویی ها در اواخر قرن ۱۸ از اولین کسانی بودند که یک چنین انتقال را دادند. در فرانسه بطور متوسط در ۱۵۰ سال متوالی در هر دهه خانواده ها کوچک شد. در المان از ۱۸۸۰ زنان شروع به داشتن فرزند کمتر کردند و تنها در ۵۰ سال اندازه خانواده ها تثبیت شد. در جنوب شر آسیا و آمریکا لاتین به لطف دسترس بودن لوازم عصری؛ باروری بطور متوسط از شش و هفت فرزند به ازایی هر زن به دو یا سه فرزند در یک نثل در دهه ۱۹۶۰ کاهش یافته است. 

    بخاطر اینکه اکثر کشورها؛ به استثنایی کشورهایی جنوب صحرایی آفریقا و جنوب آسیا؛ در حال حاظر به انتقال  کوچک سازی خانواده ها پیوسته است، رشد جمعیت بطور آهسته در هرسال رو به کاهش نهاده است. همانطور که پروفسور هانس روسلینگ یکی از اساتید موسسه کارولینسکا در سویدن و یکی از شخصیت هایی مورد علاقه من دیتا گیگس گفته؛ " تعداد کودکان در جهان امروز، احتمالاً بیشترین تعداد در تاریخ  بوده است! ما در حال وارد شدن به عصر کودک می رسیم!"


    باوجود تمام شواهد؛ آینده از نظر من برخلاف نظر مالتیوسی سونز (Malthusians) بیشتر خوشبینانه است. جهان در حالت که ضعیف همچنان ضعیف باقی بماند و با مرگ دست وپنجه نرم کند پیشرفت نمی کند؛ اما زمانی که آنهایی زندگی شان بهبود یابد رشد خواهد کرد. انسان ماشین نیست؛ و بدون فکر تولید نمی کنیم. ما براساس آنچه با ان روبرو می شویم تصمیم می گیریم. 

    به این مثال نگاه بندازید؛ مادران در موزامبیک ۸۰ برابر مادران که در پرتقالی احتمال دارد که فرزندان شان را از دست بدهند. پرتقال، کشور که تا سال ۱۹۷۵ بر موزامبیک حکومت کرد. این مجموعه آمار نشان دهنده یک واقعیت تلخ است که زنان موزامبیک باید با آن روبرو شوند. آنها هیچ وقت این اعتماد بنفس را ندارند که فرزندان شان زنده می ماند و زندگی می کنند. من با مادر صحبت کرده ام که به چنیدن فرزند زندگی بخشیده است؛ ولی همه آنها را از دست داده است. آنها غم هایی با ارزش شان را با من می گویند؛ در نهایت آنها با زنده ماندن فرزندان شان می توانستند به این مسله خاتمه بدهند. 

    وقتی کودکان تغذیه درست شود، واکسن شود، و در مقابل امراض عمومی شبیه اسحال، ملاریا، و التهاب ریه مورد معالجه قرار گیرید؛ آینده بهتر قابل پیش بینی است. والدین براساس توقعات عاقلانه بر اساس زنده ماندن فرزندان شان تصمیم می گیرند. آمار مرگ میر یکی از عوامل است که آمار تولید مثل را تحت تاثیر قرار داده است. بطور مثال؛ توانمند سازی زنان، با سن ازدواج و میزان تحصیل قابل اندازه گیری است که از اهمیت بالای برخوردار است. دختران که در اواسط نوجوانی ازدواج می کنند و تمایل به داشتن فرزند در سن نوجوانی می کند طبیعتاً آنها فرزندذن بیشتر خواهد داشت. آنها معمولاً از رفتن به مکتب باز می مانند، چیزی که باعث می شود فرصت هایی آموختن در مورد بدن شان، سکس، و انواع دانش هایی که می تواند زندگی آنها را بهبود بخشد را از دست می دهند.  این بطور معمول برایی تازه عروس ها بسیار دشوار است که در ورد آرزو و برنامه زندگی خود با خانواده هایی شان صحبت کنند. من در اتیوپی سفر کردم؛ جاییکه موفق با صحبت طولانی با یک عروس جوان شدم. اکثر آنها در سن یازده سالگی ازدواج می کنند. آنها در مورد آنبده بهتر برایی فرزندان شان با من صحبت می کردند؛ اما اطلاعات که آنها در مورد قرص هایی ضد حاملگی داشتند به اندازه سر سوزن هم نبود، و آنها می دانستند که وقتی با زور مجبور شدند مکتب را رها کنند بهترین راه میانبر به فرصت هایی زندگی بسته شده است. 

    هانس روزلینگ: نجات کودکان فقیر از مرگ مارا به ازدیاد جمعیت هدایت می کند؟

    و زمانی که دختری ازدواج را به تاخیر انداخته است و به مکتب رفته است همه چیز برایش تغییر کرده است. در تحقیقات که این اواخر در کشورهایی در حال توسعه صورت گرفته است؛ زنان که به مکتب نرفته است سه فرزند بیشتر از  زنان داشته که صنف دوازده را تمام کرده است. وقتی زنان مقتدر به علم و مهارت می شود؛ آنها نوع نگرش خود را نسبت به آینده که می خواهد تغییر می دهند. 

    مثل میلیون ها زن دیگر سدی نیز از داروهایی ضد حامگلی  خبر ندارد. تالی نیجیر
    من این اواخر یک بعد از ظهر را با زنی بنام سدی سینی گذرانده ام؛ کسی که با پنج کودک در مزرعه خشک در صحرایی نیجیر گذرانده است. او زمانی که یک نوجوان بوده ازدواج کرده است و از قرص ضد حاملگی اسن چیزی نمی دانسته است. اما حالا او میداند؛ و فاصله زمانی معین به طول سال  را بین حاملگی خود رعایت می کند، این شکلی هم برایی سلامتی خودش خوبه و هم برایی سلامتی فرزندانش خوب است. من جایی را که او در مورد برنامه هایی زندگی آموخته است دیده ام. دهکده این زن جایی است که زنان گردهم جمع می شوند و حرف می زنند. زمانی که ما آنجا صحبت می کردیم یک عروس جوان آمد تا آب بی برد. از طریق مترجم این عروس به من گفت که حامگی شان خواست خدا بوده است و از کنترل او خارج است. سدی به من پیشنهاد کرد که تا زمانی که این دختر اینجا بیاید و به داستان هایی که صحبت می شود گوش کند به مرور زمان دیدگاه او تغییر می کند. حتی اگر اموزش هایی غیر رسمی صورت گیرد؛ و قطره از علم و دانش بین مردم پخش شود دیدگاه هایی مردم نسبت به آنچه امکان پذیر است تغییر می کند.

    این خیلی مهم است که بدان باید توجه کرد؛ تمایل به برنامه ریزی تنها بخشی از معادله است، زنان باید به داروهایی ضد بارداری دسترسی پیدا کنند تا بتوانند برنامه هایی شان را دنبال کنند. سدی مثل یک سنگ بدور از درمانگاه و کلینیک زندگی می کند و او دارو با خودش حمل نمی کند چون ترجیح می دهد از واکسن ضد بار داری استفاده استفاده کند. هر سه مجبور است ده مایل پیاده برود تا عکس بندازد. سدی خیلی ناراحت است، همانطور که باید هم باشد. او ناراحت است چون مراقبت از خانواده اش برایش دشوار است. زنان زیادی مثل سدی هیچ اطلاعات در مورد برنامه ریزی بارداری به شکل سالم نمی دانند،  و به داروهایی ضد بارداری نیز دسترسی ندارند. بیش ۲۰۰ میلیون زن می گویند که نمی خواهند باردار شوند؛ اما آنها از داروهایی ضد بارداری استفاده نمی کنند. فرصت تصمیم گیری مبنی بر اینکه چگونه خانواده شان را کنترل کنند از آنها گرفته شده است. برایی اینکه انها نمی توانم مشخص کنند که چند فرزند و چه زمانی می خواهند. و همچنین تغذیه و مراقبت هایی پزشکی و فرستادن آنها به مکتب شرایط را برایی این زنان سخت تر می کند. و این چرخه باطل فقر است. 

    با دسترسی به انواع دارو هایی ضد بارداری و با اطالاعات مفید  برایی فاصله بارداری ؛ زنان چون شارمیلا دیوی قادر خواهند بود که خانواده سالم تری دشته باشند. دهکده دیدیور هند
     از سویی دیگر چرخه مطلوب زندگی که با سلامت عموی آغاز می شود و به توانمدی زنان خاتمه می یابد؛ تنها یک زندگی بهتر برایی زنان و خانواده هایی آنها را رقم نمی زند؛ بلکه  رشد اقتصادی قابل توجه برایی کشور را نیز رقم می زند. یکی از دلایل معجزه اقتصادی آسیا در درهه ۱۹۸۰ متشکل از یک حقیقت است، آن هم این که باروری در جنوب شرق آسیا به سرعت در حال کاهش بود. کارشناسان این پدیده را سود جمعی می گویند.هرچه نوزادان کمتری بیمیرند؛ کودکان کمتر متولد می شوند و ساختار سنی جمعیت نیز تغییر می کند. همینطور که در تصویر زیر مشاهده می کنید.
    در نهایت یک برآمدگی از مردم در سالهایی نخست کار؛ این بدین معنی که اکثر جمعیت نیرویی کاری است و اقتصاد را رشد می دهند. و در عین زمان و از زمانی که تعداد فرزندن جوان، نسبتاً کوچک، دولت و والدین قادر به سرمایه گذاری برویی تحصیلات کودکان و مراقبت هایی پزشکی است؛ چیزی که در دراز مدت ما را به رشد اقتصادی بلند مدت هدایت می کند.


    این تغییرات خود بخود اتفاق نیافتاده است. دولت ها نیاز به ایجاد سیاست هایی دارد که دولت ها را کمک کند تا از فرصت هایی اجادشده از تغییرات جمعیتی استفاده کنند. کشورهایی دریافت کننده کمک نیاز دارد که کمک ها را برویی سلامت و بهداشت و آموزش و پرورش سرمایه گذاری کنند، ولی اولویت ایجاد شغل و برنامه ریزی برایی خانواده است. اگر رهبران اولویت بندی استراتژیک مناسب را انجام بدهند، چشم انداز چرخه توسعه بسیار مطلوب و واقعی است. 

    کودکان که در زندگی آغاز خوبی دارند؛ اینده خوبی نیز دارند. ( داکار، سنگال )
    چرخه مطلوب تنها توسعه یک صنف نیست. چرخه مطلوب در واقع پدیده است که میلیون ها انسان فقیر به خوبی بتوانند بفهمند درک کنند و این درک و فهم روز بروز در تصمیم گیری ها آنها را راهنمایی کنند. من افتخار ملاقات به زنان و مردان را در کشورهایی فقیر داشته ام که بدون داشتن کدام چیزی خوشبین هستند و به هم عشق می روزند. مثلابا وجود نداشتن هیچ جیز هزینه مکتب فرزندان خود را می دهند، که این حرکت رو به جلو است. آنیده که آنها بدان امید بسته اند و برایش سخت کار می کنند؛ آینده است که من بدان باور دارم.  
    در این نوع آینده؛ فعلاً کشورهایی فقیر سالم تر و غنی تر و بصورت متوازن در حال رشد هستند. چشم انداز متناوب در افسانه مالتوس؛ جهان جایی است که برایی بعضی ها بد بختی دایمی و پایدار است ؛ چیزی که یک برداشت غلط از شواهد و تخیل و شکست بیش نیست. 

    نجات زندگی ما را به ازدیاد جمعیت هدایت نمی کند. در حقیقت کمی برعکس آن است. ساختن جامعه که مردم در آن از سلامت و بهداشت اساسی و عمومی استفاده کند، رفاه نسبی داشته باشند و برابری نسبی وجود داشته باشد؛ و به داروهایی ضد بارداری دسترسی داشته باشد؛ تنها راهی پایداری جهان است. ما به مردم قدرت و آزادی می دهیم تا آینده بهتری را برایی خودشان و خانواده هایی شان رقم زنند و این شکلی ما آینده بهتری را برایی همه رقمی می زنیم. 

    نگاه به جلو

    اگر شما هر روز اخبار را گوش کنید خیلی ساده احساس می کنید که دنیا رو به خرابی است. تمرکز کردن رویی خبر هایی بد ذاتاً اشتباه نیست؛ تا زمانی که در جایش محاسبه شود. میلیندا و من از این واقعیت که در سال گذشته شش میلیون کودک مرده اند ناراحت هستیم و زجر می کشیم. اما حقیقت که این تعداد کمترین تعداد در تاریخ بوده است به ما انگیزه می می دهد. و ما می خواهیم اطمینان پیدا نمایم که این تعداد همینطوری رو به کاهش باشد. 

     ما امیدواریم که شما کمک نماید تا جهان از شر این افسانه ها خلاص شود. به دوستان خود بگوید که خبر هایی بد را در جایش و درست تفسیر و برداشت کنند. به رهبران سیاسی بگوید که شما برایی نجات زندگی اهمیت قایل هستید و کمک به کشورهایی فقیر را حمایت می کنید. اگر قصد اهدا چند دلار را دارید؛ باید بدانید که سازمان هایی خیریه در عرصه بهداشت و سلامت کار می کنند و توسعه یک بازگشت فوقالعاده در سرمایه هایی شما را ارایه می کنند. دفعه دیگه اگر کدام فرم آنلاین را پر می کردید و اگر کسی ادعا کرد که نجات زندگی کودکان ما را به ازدیاد جمعیت هدایت می کند؛ می توایند به انها توضیح دهید. شما می توانید برایی جا انداختند یک باور جهانی کمک کنید؛ باور که زندگی همه دارایی ارزش برابر است. 

    ما همه شانس این را داریم که جهانی بسازیم که در آن آن فقر شدید بجایی یک قاعده استثنا باشد؛ و جایی باشد که همه کودکان بطور یکسان فرصت زندگی داشته باشد. هیچ اهمیت نداشته باشد که آنها در کجا متولد شده اند. برایی انعده از ما که به تمام ارزش هایی انسانی باور داریم؛ هیچ کار الهام بخش تر از این در جهان امروز نیست. 

    همکاران ما را حمایت کنید  # افسانه ها را متوقف کنید.
    Bill and Melinda Gates
    Co-chairs, Bill & Melinda Gates Foundation
    January 2014    

    http://annualletter.gatesfoundation.org/?cid=bg_gn_ll0_012023#section=home
    .............................
    1.  محاسبه GDP - Goodrich Petroleum Corporation یک علم نا دقیق با تعداد زیاد از اتاق برایی خطا و اختلاف است. به جهت ثبات و استحکام این نامه من امار و ارقام سرانه را از پن جدول جهانی که به ۲۰۰۵ دلار برایی تورم تنظیم شده است، استفاده می کنم. و بخاطر سادگی من آنرا درآمد شخص می گویم. 
    2. بطور خاص منظورم از نبودن کشور فقیر تا سال ۲۰۳۵ سی پنج کشور است که بانک جهانی بعد از تنظیم نرخ تورم آنها را بعنوان کشورهایی با درآمد پاین طبقه بندی کرده است. 
    3. من بیشتر رویی برنامه هایی بهداشت؛ سلامت و کشاورزی تمرکز خواهم کرد و به همین دلیل است که ملیندا و من در این بخش تجربه داریم (قسمت زیادی از کمک هایی ایلت متحده در بخش سلامت و بهداشت به مصرف می رسد. من کمک هایی بین المللی از دیگر نوع نیز حمایت می کنیم؛ که شمال زیر ساخت ها و تحصیلات می شود، اما ما کاری کمتری در این بخش انجام داده ایم. 
    4. از آنجایی که واکسن سرخک در ازایی هر کودک ۲۵ سنت هزینه لازم دارد؛ با ۳۰ دلار  می شود به اندازه کافی واکسن برایی ۱۲۰ کودک خرید. 
    5. کاهش مرگ میر کودکان از سال ۱۹۸۰ آغاز شد و آغاز این انقلاب بقا کودکان پخش و گسترش جهانی واکسن همراه بود. چیزی در حدود صد میلیون مرگ جلوگیری شده است. مقدار کل کمک ها از سال ۱۹۸۰ جه تا بحال اهدا کندگان داد اند؛ ۵۰۰ میلیارد دلار است؛ که شامل واکسن برایی ایدز HIV و برنامه ریزی برایی خانواده؛ آب آشامیدنی و دفع فاضلاب می شود. این محاسبه شامل کاهش مگر میر کودکان که بدون دریافت کمک نمی شود؛ چیزی که ممکن بود هزینه را بر اساس نجات زندگی یک فر افزایش بدهد. از سویی دیگر من کمک هایی را نیز اضافه کرده ام که شامل نجات کودکان از مرگ نمی شود؛ چون برایی بزرگسالان به مصرف رسیده است که به ایدز HIV مبطلا بوده اند. بنابر این بطور کلی این هزینه مصرف شده است که زندگی را نجات داده است. 
    6. بطور خاص کمسیون لانست با سرمایه گذاری در بخش بهداشت و درمان در یافته اند که میزان بیماری هایی عفونی، مرگ میر نوزادان، مادران، به کسانی در کشورهایی با در آمد متوسط و خوب تعلق می گیرد. در بهترین حالت مرگ میر کودکان در کشورهایی با درآمد متوسط ۱۵٪ در هر ۱٫۰۰۰ تولد است. برابر با چیزی که در ایالت متحده در سال ۱۹۸۰ بود. 
    7. برآورد باروری و میزان مرگ میر یک علم دقیق نمی باشد. در نتیجه برآورد که توسط سازمان ملل متحد می شود با برآورد که توسط بانک جهانی می شود کمی تفاوت دارد. در خیلی موارد من از برآورد سازمان ملل متحد استفاده کرده ام؛ و آمار غیر از آمار سازمان ملل متحد ذکر شده است. 
    8. برایی کسب اطلاعات بیشتر در مورد سود جمعی به مقاله عالی که توسط موسسه گیتس رویی موضوع جمعیت، سلامت، و تولید مثل  در دانشگاه جانز هاوکینز ارایه شده است نگاه بندازید:http://gates.ly/1b0a8f1