دوشنبه، دی ۱۶

معشوق محمد، مادر مؤمنان

ﻧﻮﺷﺘﻪ اﺯ ﻣﻬﺪﻱ ﺧﻠﺠﻲ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﻴﺎﺕ ﺟﻨﺴﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ اﺳﻼﻡ. ﺁﺩﻡ ﺷﺎﺥ ﺩﺭ ﻣﻲ اﻭﺭﺩ! ﺑﺮاﺳﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻫﻢ ﺁﺩﻡ ﻋﺠﻴﺐ ﺑﻮﺩﻩ. ﺑﺭاﻳﻲ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ ﺣﺪاﻗﻞ ﻳﻜﺒﺎﺭ اﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺭا ﺑﺨﻮاﻧﺪ و ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻣﺤﻤﺪ و ﺣﻴﺎﺕ ﺟﻨﺴﻲ اﻳﺸﺎﻥ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﺪ.
..............................................
معشوق محمد، مادر مؤمنان
Dec 26th, 2013 @ 11:54 am ›
ﻣﻬﺪﻱ ﺧﻞﺠﻲ:
این یادداشت برای شماره‌ی نخست مجله‌ی اینترنتی تابلو زنان، ویژه‌ی «تابو»، نوشته شد.

شماری مهاجران حبشی در آستانه‌ی مسجد پیامبر گردمی‌آمدند و می‌نواختند. پیامبر عایشه را صدا می‌زد تا حبشیانِ نوازنده را تماشا کند. گاهی پیامبر عایشه را به دوش می‌گرفت تا بهتر بتواند حبشیانی را ببیند که می‌نواختند و می‌رقصیدند. برای پیامبر مهم بود که میل به سرگرمی دختر جوانی چون عایشه را برآورد. گاهی عُمَر مانع نوازندگی و رقصندگی حبشیان می‌شد. پیامبر او را دور می‌کرد و حبشیان را امان می‌داد که به کار خود ادامه دهند. داستان‌هایی از این دست را صحیح بخاری و صحیح مسلم – دو مجموعه‌ی اصلی حدیث - آورده‌اند.
تاریخ‌نگاران اسلامی در هر دوره‌ای به شکلی روایت‌های مربوط حیات جنسی و روابط مرد و زن در دوران پیامبر را بیان کرده‌اند. هرچه به دوران جدید نزدیک‌تر می‌شویم روایت‌ها زن‌ستیزانه‌تر است. بخاری (صحیح)، ابن حبیب بغدادی (کتاب المحبر)، ابن سعد (کتاب الطبقات) از نوعی زندگی جنسی در آن دوران گزارش می‌دهند که تا اندازه‌ای ناسازگار با نظام پدرسالاری است، در حالی که تاریخ‌نگاران متأخر مُنکر هر جنبه از ازدواج یا زندگی زنانه هستند که به زن استقلال در تعیین سرنوشت می‌دهد. روشن است که بازنمایی واقعیت در روایت‌ها آن‌قدر مهم نیست که خود آن‌ها. یعنی اهمیت دارد بدانیم چقدر این روایت‌ها درست‌اند، اما مهم از آن واقعیت خود این روایت‌ها در دوران روایت‌گران است. این‌که تاریخ‌نگارانی بزرگ این گزارش‌ها را می‌آوردند نشانه‌ی پذیرفتنی بودن این گزارش‌ها در ذهن فردی و ذهنیت جمعی آن دوران است.
پیش از ادامه‌ی سخن، هشدار درباره‌ی مغالطه‌ی تاریخی «زمان‌پریشی» ضروری است. «زمان‌پریشی» مغالطه‌ای است که اصحاب ایدئولوژی‌ها (چه ایدئولوژی‌های اسلامی چه ایدئولوژی‌های اسلام‌ستیز) بدان دچار می‌شوند: سنجیدن دوران قدیم و ارزش‌داوری درباره‌ی رویدادها و زندگی‌ها و انسان‌ها بر پایه‌ی معیارهای نظری یا اخلاقی دوران معاصر. برای نمونه، هم کسانی که می‌خواهند حکومت پیامبر در مدینه را دموکراتیک توصیف کنند گرفتار «زمان‌پریشی»اند هم آن‌ها که می‌خواهند آن را ضددموکراتیک بخوانند.
بدین سان، وقتی بحث درباره‌ی زندگی جنسی پیامبر است می‌بینیم برخی پیامبر را به دلیل ازدواج با دخترکی کم‌سن و سال دچار «انحراف جنسی» می‌دانند. آن‌ها بر تفاوت معیارهای اخلاقی و اجتماعی در دوران‌ پیامبر با زمانه‌ی مدرن چشم می‌پوشند.
در نمایش‌نامه‌ی «رومئو و ژولیت» لیدی کپولت (Lady Capulet) به دختر خود، ژولیت دوازده‌ساله، می‌گوید به ازدواج فکر کند، چون دخترانی جوان‌تر از او در ورونا (Verona)، دخترانی از خانواده‌هایی محترم، در چنین سن و سالی، نه تنها ازدواج کرده‌ که مادر فرزندانی شده‌اند و خود او نیز ژولیت را وقتی جوان‌تر از ژولیت دوازده‌ساله بود به دنیا آورد. شکسپیر در اواخر سده‌ی شانزدهم و اوائل سده‌ی هفدهم می‌زیست. آیا شکسپیر را که در چنان دورانی از چنین رسمی در اروپا سخن می‌گوید، می‌توان با معیارهای امروزی دچار انحراف جنسی کودک‌خواهی (Pedophilia) دانست؟

**
بنابر گزارش‌های مشهور، محمدِ پیامبر حدود شصت و دو سال زیست و دو گونه ازدواج کرد: ازدواج تک‌همسری با زنی قدرت‌مند که شخصیتی پرنیرو و کشش داشت و سلطان سرنوشت خویش بود. هم‌چنین، ازدواج چندهمسری با زنانی گوناگون در قوت شخصیت و زیبایی. محمد نخست در سن بیست و پنج سالگی با خدیجه پیمان زناشوئی بست که بیست و پنج سال تداوم یافت و با درگذشت خدیجه پایان گرفت. پس از آن، پیامبر زندگی جنسی تازه‌ای را آغازید و طی دوازده سال با دوازده زن ازدواج کرد، مقدمات ازدواج با سه زن را فراهم کرد که ازدواج سر نگرفت و پیشنهاد چندین زن را رد کرد که به او پیشنهاد ازدواج یا «هبه» (هدیه) کردن خود به محمد را داده بودند. برخی تاریخ‌نگاران نوشته‌اند با زنانی نیز ازدواج کرد که با آنان هرگز همبستر نشد.
خدیجه دختر خویلد، چهل‌ساله‌ای ثروتمند از قبیله‌ی پیامبر، قریش، که دوبار پیش‌تر ازدواج کرده بود. خدیجه پس از قراردادی بازرگانی با پیامبر که همراه کاروان او به سفر رود به او اعتماد کرد و به محمدی که پیش از آن هرگز ازدواج نکرده بود، پیشنهاد ازدواج داد. تمام فرزندان محمد (چهار دختر و دو پسر) – به جز ابراهیم، فرزند ماریه‌ی قبطیه که در خردسالی در گذشت – از خدیجه بودند.
از میان کسانی که پیشنهادِ هبه‌ی خود را به محمد داده بودند یکی اُمّ شریک بود که پیامبر نپذیرفت و دیگری لیلی بنت الخطیم که پذیرفت ولی قبیله‌اش رأی او را زد و استدلال کرد که محمد همسر مناسبی نیست چون زنان بسیار دارد و ممکن است آن زنان مجال را بر همسر تازه تنگ کنند.
زنان محمد در شمائل ظاهری از جمله در فربهی یا داشتن اندامی تراشیده نیز با هم تفاوت بسیار داشته‌اند. همه‌ی زنانی که با پیامبر بودند از واقعیت چندهمسری او خرسند نبودند. سوده از زنانی بود که از تعلق خاطر پیامبر به زنان دیگرش، به ویژه زن زیبا و جوانی چون عایشه، در رنج بود. سوده فربه و سال‌دارتر از بسیاری زنان دیگر پیامبر. پیامبر از طرز راه‌رفتن او خنده‌اش می‌گرفت و او نیز خنده‌ی پیامبر را دوست داشت. یک بار می‌خواست به خاطر عایشه پیامبر را ترک کند که سرانجام رضایت داد که نوبت شب‌های خود را به عایشه دهد. سوده به پیامبر گفت «آن‌ چیزی را که زنان می‌خواهند من نمی‌خواهم». (ابن حجر، الاصابة، جلد هشتم، ص. ۱۱۷)
«هبه» مانند طلاق مراسمی نداشت، شیوه‌ای بود که حدود یک قرن پس از پیامبر برافتاد. برخی گفته‌اند پس از پیامبر ممنوع شد. بنابراین، پیامبر واپسین مرد عربی بود که زنان خود را به او هبه می‌کردند. محمد بن سعد بن منیع زهری، تاریخ‌نگار نام‌دار سده‌ی سوم هجری، در جلد هشتم کتاب «طبقات» فصلی دارد درباره‌ی زنانی که خود را به پیامبر «هبه» کردند («ذکر من خَطَب النبی من النساء فلم یتمّ نکاحه و من وهبت نفسها من النساء لرسول الله»: ابن سعد، کتاب الطبقات الکبری، تحقیق الدکتور علی محمد عمر، القاهرة، مکتبة الخانجی، ۲۰۰۱، الجزء العاشر، صص. ۱۴۵-۱۵۵).
در بی‌تکلفی و بی‌آدابی هبه، داستانی که ابن سعد، در همین فصل، درباره‌ی لیلی دختر خطیم، آورده (ص. ۱۴۵) گویاست. پیامبر نشسته و پشت به آفتاب داده بود. لیلی آمد و دست بر شانه‌اش گذاشت. محمد گفت این کیست؟ گفت من‌ام؛ لیلی دختر خطیم. آمده‌ام خود را به تو واگذارم. با من ازدواج کن. پیامبر گفت باشد. لیلی به میان قوم‌اش بازگشت و گفت پیامبر با من ازدواج می‌کند. قوم‌اش به او گفت کار بدی است؛ چون زنی غیرت‌مندی و پیامبر زنان چندی دارد و تو تاب نخواهی آورد. برو و حرف‌ات را پس بگیر. لیلی پیش پیامبر رفت و حرف‌اش را پس گرفت.
به نظر می‌رسد این که زنی برای برقراری رابطه‌ی جنسی با مردی پیش‌قدم شود رسمی جاری بوده است. حتا قوم زن هم قدرت نداشتند او را از این کار بازدارند و آن‌چنان که در داستان لیلی آمده به او نظر مشورتی می‌داده‌اند نه دستور.
کشش جنسی پیامبر به زنان در روایت‌های تاریخی کهن‌تر آشکارتر بیان شده است. در توجیه برای ازدواج‌های پرشمار پیامبر، متلکمان و تاریخ‌نگاران متأخر اسلامی نقش عشق و گیرایی جنسی را کم‌رنگ می‌کنند و در عوض می‌گویند انگیزه‌ی اصلی این ازدواج‌ها سیاسی-دینی بوده است. ازدواج او با زنی یهودی به نام صفیّه دختر حُیی، احتمالاً فاقد انگیزه‌هایی سیاسی-دینی بود و زیبایی صفیّه نقش اصلی را در این میان بازی می‌کرد. صفیّه دختر جوانی بود که در عین حال دو بار پیش‌تر ازدواج کرده بود. زنی بود غنیمت جنگ. وقتی پیامبر به او پیشنهاد ازدواج داد از او پرسید آیا در دل‌ات میلی به من داری؟ گفت «میل به تو داشتم وقتی مشرک بودم. حال که مسلمان‌ام معلوم است که به تو میل دارم».
روشن است که غنیمت‌های جنگی از آنِ همه‌ی مسلمانان است، ولی پیامبر صفیه را به طور خاص پسندید.
جویرة بنت حارث دختر بیست ساله‌ی زیبایی که رشک عایشه را برمی‌انگیخت نیز پیامبر را مفتون جذابیت خود کرد. ریحانه دختر زید، از قبیله‌ای یهودی و اسیر جنگی بود و از زنان بسیار زیبا. انگیزه‌ای سیاسی در این میان نبود.
زینب دختر جحش، زن دیگری بود که نخست همسر زید بن حارثه، فرزندخوانده‌ی پیامبر، بود، ولی وقتی پیامبر او را نیمه‌برهنه در خانه‌اش دید مهرش به دل افتاد. آیه‌ای در قرآن به او اجازه داد با زینب ازدواج کند، پس از جدایی زینب از زید. زینبِ جوان و فریبا همیشه به خود می‌بالید که با زنان دیگر تفاوت دارد چون پیامبر آن زنان را از پدران و برادران خواستگاری کرده، ولی زینب به رخصت خدا همسر محمد شده است. قانون مربوط به فرزندخوانده و تمایز او از فرزند را فقیهان از این آیه استخراج می‌کنند.
داستان دل‌بستگی محمد به ماریه‌ی قبطیه نیز پرآوازه است. روزی که نوبت صفیه بود، پیامبر در خانه‌ی او با ماریه خفت. حفصه همسر دیگر پیامبر سرزده آمد و دید. پیامبر گفت اگر آن‌چه را دیده به کسی نگوید دیگر به ماریه دست نخواهد زد. ولی حفضه خبر را به گوش دیگران رساند و در نتیجه پیامبر نیز دوباره با ماریه رابطه برقرار کرد. ابراهیم، زاده‌ی ماریه، تنها فرزندی است که پیامبر از زنی جز خدیجه داشت (کتاب‌های تاریخی قدیم مانند تاریخ طبری، سیره‌ی ابن هشام، «الاصابة فی تمییز الصحابة» از ابن حجر عسقلانی، «الاستیعاب فی معرفة الاصحاب» از ابی عمر یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبرّ و «الطبقات» ابن سعد درباره‌ی ماریه نوشته‌اند)
پیامبر زن‌دوست بود ولی هیچ خشونت و زمختی مردانه و میل به چیرگی فاتحانه‌ی زن در رفتارش گزارش نشده است. فاطمه مرنیسی می‌گوید پیامبر در برابر زنان شخصیتی نرم و شکننده داشت و از این رو شکنندگی مردانه در برابر زن را خوب می‌شناخت و از برملا کردن‌اش پروایی نداشت. داستان عشق او به عایشه بسی گویاست؛ زنی که وقتی پیامبر درگذشت هنوز هجده سال‌اش نشده بود. تاریخ‌نگاران سنّ عایشه را از شش سال تا نُه سال و به نُدرت بالاتر یادکرده‌اند اما همه از زیبایی و برازندگی‌اش گفته‌اند و نیز عشق پرشور پیامبر به او.

قرآن مردان را دستور می‌داد به عدالت میان زنان‌شان رفتار کنند؛ ولی پیامبر همیشه در این کار کامیاب نبود. در قصه‌ی ماریه نتوانست خویشتن‌داری کند. عشق‌اش به همسران‌اش یک‌سان نبود. برخی مانند عایشه را بیش از دیگران دوست می‌داشت.

خانه‌ی محمد کنار مسجدش بود. گفته‌اند تنها مکان مقدسی در تاریخ که به اتاق خواب راه داشت، مسجد پیامبر بود. خانه‌اش پرغوغا بود و بی‌پیرایه. زنان‌اش هرچند برخی از زیبایی مثال‌زدنی بهره‌مند بودند، معمولی به شمار می‌رفتند و بی‌هیچ هاله‌ و هوایی از قدسیت و عصمت. با هم جدال می‌کردند، به هم رشک می‌بردند، به پیامبر طعنه می‌زدند.
در بسیاری روایت‌‌ها از سخت‌گیری‌های عمر درباره‌ی دسترسی مسلمانان به زنان پیامبر آمده است. می‌گویند عمر از پیامبر می‌خواست زنان‌اش را از مردان جدا نگاه دارد تا حرمت‌اش پاس داشته شود. آیات حجاب درباره‌ی زنان پیامبر بیان شد. قرآن زنان پیامبر را «مادر مؤمنان» (اُمّ المؤمنین) خواند که مسلمانان حق ندارند پس از مرگ محمد با آن‌ها ازدواج کنند. هیچ یک از زنان پیامبر پس از او ازدواج نکردند. مسلمانان این امر را برای حفظ احترام و غرور پیامبر لازم می‌دانستند.
زنان محمد، انسان‌هایی معمولی بودند، ولی از آن‌جا که نزدیک‌ترین و بیشترین رابطه را با پیامبر داشتند، در چشم مسلمانان احترام و جایگاهی ویژه یافتند به شکلی که آرام آرام از زنانی مثل دیگران به الگویی بدل شدند که باید از آن پیروی کرد؛ رفتار و گفتارشان، «سنت» شد. چنین جایگاهی را زنان محمد به تدریج و طی چند سده در فقه و تفسیر و کلام اسلامی یافتند. به ویژه حکم حجاب که در قرآن برای زنان پیامبر آمده بود، به دست مفسّران و فقیهان به همه‌ی زنان تعمیم یافت؛ زنان پیامبر نمونه‌های برتر «زن مسلمان» شدند.
پوشاندن تن زن، رسمی بود که پیامبر به جا می‌آورد تا زن خود را از زنان دیگر به ویژه از کنیزان متمایز کند؛ همان‌طور که وقتی صفیّه را از جنگ به کنیزی می‌آورد، پیامبر سراپای او را پوشاند و دیگران دریافتند که او دیگر کنیز نیست. پوشاندن بدن زن، رسمی شد برای احترام و نشانه‌ی اشرافیت و تعلق زن به جایگاهی فراتر از زنان عادی.
بر خلاف تصور بسیاری از معاصران ما، تعدد زوجات رسمی رایج در مکه‌ی روزگار پیامبر نبود. جز برخی اشراف قریش و ثقیف، دیگر مردان بیشتر یک همسر داشتند و شماری اندک دو زن. ابوسفیان و همسرش هند، ابولهب، ابوجهل، حَکَم بن هشام مخزومی و نیز عکرمه نمونه‌هایی از مردان تک‌همسرند که می‌شناسیم. خودِ پیامبر در مکه یک زن داشت؛ خدیجه. به احتمال زیاد، پیامبر در مدینه چندهمسری برگزید.
حرم پیامبر بزرگ بود و زنان با هم داستان‌ها داشتند؛ از رقابت بر سر عشق مشترک تا دسیسه‌چینی و حرف و حدیث بر سر تقسیم غذا و لباس و مهربانی‌ها با یکدیگر و «خواهر» خواندن همدیگر. اما چرا پیامبر چنین امتیاز انحصاری بزرگی داشت که زنان بسیار داشته باشد و میل جنسی‌اش هر جا کرانه‌ای یافت لنگر اندازد؟ تاریخ‌نگاران مسلمان متأخر مانند عقاد و بنت الشاطئ دلیل این امر را «کمال بدنی» پیامبر دانسته‌اند. با ارضای غریزه‌ی جنسی، پیامبر نشان می‌دهد که در ویژگی‌های اندامی کامل و سالم است و در نتیجه می‌تواند رسالت معنوی را که ابلاغ پیام الاهی به دیگران است به خوبی و در کمال امانت و درستی انجام دهد. به سخن دیگر، تاریخ‌نگاران متأخر، پیامبر را انسانی فرامی‌نمایند که رفتارها و زندگی‌اش دور از غریزه‌ی جنسی شکل گرفته بود و سراسر تن‌اش در خدمت کار پیامبری‌اش بوده است ولی به طور ناسازه‌واری ارضای غریزه‌ی جنسی را به توانایی در انجام وظیفه‌ی پیامبری پیوند می‌زنند. در این تفسیر، زنان پیامبر از معشوقان او به مادران مؤمنان بدل می‌شود تا چنین تفسیری الاهیاتی از زندگی پیامبر مشروعیت یابد.
——
برای آگاهی بیشتر از زندگی جنسی و زنان پیامبر بنگرید به:
مقاله‌ی باربارا فره‌یر استواسر در دائرة المعارف قرآن
Barbara Freyer Stowasser, « Wives of the Prophet » in Encyclopedia of Qu’ran, edited by Jane Dammen McAuliffe, Leiden, Brill, 2006, Vol. 5, pp.506-521
هم‌چنین به کتاب فاطمه مرنیسی با عنوان «ماورای حجاب؛ پویایی رابطه‌ی زنانه-مردانه در جامعه‌ی اسلامی» که نخست در سال ۱۹۷۵ به زبان انگلیسی چاپ شد و سپس با حذف پاره‌ای پاراگراف‌ها و عبارت‌ها به عربی برگردانده شد:
Fatima Mernissi, Beyond the Veil, Male-Female Dynamics in Muslim Society, London, Saqi Book, 2003, pp.51-58
نسخه‌ی ناقص عربی:
فاطمة المرنیسی، ماوراء الحجاب، الجنس کهندسة اجتماعیة، بیروت، المرکز الثقافی العربی، الطبعة الرابعة، ۲۰۰۵
و نیز بنگرید به کتاب زیر:
عائشه عبدالرحمن (بنت الشاطئ)، نساء النبیّ، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۷۹


اﺩﺭﺱ: http://mehdikhalaji.com/archives/1063

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر