جمعه، آذر ۲۹

عذرخواهی ملی استرالیا از بومیان آن کشور

13 February 2008

ما امروز به مردمان محلی این سرزمین؛ و قدیمی ترین فرهنگ مداوم انسانی افتخار می کنیم. ما به رفتار بدی گذشته خود تامل می کنیم؛ و بخصوص رفتار بد مان نسبت به نسل ربوده شده؛ و این یک لکه سیاه در تاریخ کشور است. وقت آن رسیده است که صفحه جدید در تاریخ استرالیا گشوده شود واشتباهات گذشته درست شود و با اعتماد بنفس بسویی اینده حرکت کنیم. ما بخاطر قانون و سیاست هایی پی پی درپی پارلمان و دولت که غم و اندوه عمیق و خسارت به دوستان استرالیایی مان وارد کرده است عذر می خواهیم.  و بخصوص بخاطر ربودن فرزندان مردمان بومی و جزیره نشینان تنگه تورس از خانواده هایی آنها و جامعه شان و کشور شان عذر می خواهیم.

مابخاطر درد و آسیب که نسل ربوده شده متحمل شده است و خانواده هایی خود را از دست داده است  عذر می خواهیم. از پدر؛ مادر؛ برادر؛ خواهر که خانواده و جامعه خودرا از دست داده است عذر می خواهیم. بخاطیر تحقیر و اهانت که مردمان سرافراز و فرهنگ سرافراز دیده؛ عذر می خواهیم.  

ما پارلمان استرالیا؛ محترمانه می خواهم که این عذرخواهی برایی التیام زخم هایی روح و روان کشور ارایه شو د و برایی اینده؛ مهمترین بخش از  تاریخ قاره عظیم که همین صفحه جدید است نوشته شود.  ما امروز اولین قدم را با اعتراف به گذشته برمی داریم و طرح جدید برایی اینده می ریزیم که تمامی استرالیایی ها را در آغوش خود گیرد. 

آینده که پارلمان اجازه ندهد تا بیعدالتی هایی گذشته هیچوقت؛ و هرگز دوباره اتفاق افتد. آینده که سرنوشت همه استرالیایی ها را چه بومی و چه غیر بومی را مشخص می کند؛ و فاصله بین نیازهایی اولیه زندگی از قبیل تحصیلات عالی و فرصت هایی شغلی را کم می کند.  آینده که ما تمامی احتمالات راه حل جدید را به آغوش می کشیم و مشکلات را متحمل می شویم؛ چیزی که در گذشته موفق نشدیم. آینده که براساس احترام متقابل؛ راه حل متقابل و مسوولیت هایی متقابل است. آینده که تمام استرالیایی ها؛ ار هر نژاد و نسب که است با هم واقعا مساویانه شریک؛ و با فرصت و شرط و شروط هایی مساوی؛ فصل جدید را در تاریخ استرالیایی عزیز رقم می زند. 

در تاریخ ملت ها زمانی می اید که مردم باید با گذشته خود مصالحه کند؛ اگر انها بخواهد با اعتماد بنفس آینده را در آغوش کشد. یک چنین زمانی برایی ملت استرالیا فرا رسیده است. به همین دلیل است که پارلمان امروز می خواهند کارهایی نا تمام کشور را تمام کند. بین ملت مصالحه کند  و لکه ننگ را از روح و روان ملت پاک کند تا بتواند فصل جدید را در تاریخ این سرزمین عزیز بگشاید. 

سال گذشته من به مردم استرالیا تعهد کرده بودم مبنی بر اینکه اگر دولت بعدی استرالیا را تشکیل بدهم در پارلمان بخاطر سرقت یک نسل عذرخواهی خواهم کرد.  امروز به تعهد خودم افتخار می کنم.  گفته بودم که ما هرچه زودتر در پارلمان جدید این را انجام خواهیم دارد. باز هم افتخار می کنم که در چهل دومین سالروز پارلمان استرالیا به تعهد خود عمل می کنم. چون زمان آن فرا رسیده است؛ و واقعا زمان آن فرارسیده است. برایی تمام مردم کشور عزیز مان؛ برایی تمام شهروندان استرالیا؛ آنهایی که بومی هستند و آنهایی که نیستند؛ تا کنار هم جمع شوند و صلح اشتی کنند؛ و با هم اینده بهتر برایی کشور خود رقم زنند. 

بعضی های پرسیده اند که عذرخواهی برایی چه؟ 
اجازه بدهید پاسخ را با گفتن مقداری کم از داستان زندگی یک شخص به پارلمان آغاز کنم. داستان زندگی یک زن زیبا و فصیح ۸۰ ساله که چه اتفاق هایی در زندگیش نیافتاده است. زنی که فاصله زیادی را سفر کرده است تا امروز با ما در اینجا باشد. یک عضو از نسل ربوده شده ؛ کسی که بخش از داستان زندگی خود را با من شریک کرد؛ وقتی که من این اطراف سفر می کردم و چند روز پیش با او ملاقت کردم. 

ناناننگالا فیجو؛ اسم که دوست دارد صدا شود. او در اواخر سال ۱۹۲۰ بدنیا امده است و دوران کودکی خود را بیاد دارد. زندگی با خانواده خود در جمع خود در کمپ بوش خارج از تنان گریک. او عشق دوستی صفا و صمیمیت و خویشاوندی ان روزهایی دور را بیاد دارد. رقص سنتی کنار کمپ؛ آتش در شب. و او رقصیدن را واقعا دوست دارد.

او زمانی را بیاد دارد که بعنوان یک دختر چهارساله رقص بزرگان قبیله تماشا نکرد بلکه با انها رقصید و درگیر یک نزارع شد. اما بعدش دوبر ۱۹۳۲ وقتی که او دوو بر چهارسالش بود امدن مرد مرفه را بیاد دارد. خانواده او آنروز ترسیده بوده و آنها یک مخفیگاه داشته است؛ جایی که بچه ها می توانسته پنهان شود. تنها چیزی که آنها انتظارش را نداشته این بوده که مرد مرفه سفید تنها نبوده. 

انها یک کامیون و دو مرد سفید و یک استاک من محلی را سوار بر اسپ اورده بوده. بچه ها بدنبال مادر خود بوده  و توسط آنها پیدا می شوند. آنها فریاد می زنند ولی نمی توانند فرار کنند. آنها را جمع می کنند و داخل کامیون می اندازند. اشک و گریه. مادر آنها به کامیونی چسپیده بوده که فرزندانش را به بنلگو الیس انتقال می داده است؛ و تمام اینها بنام حفاظت از بچه ها انجام شده است. 

چندسال بعدش سیاست دولت عوض می شود. حالا باید بچه ها بدست هییت حفاظت کلیسا سپرده شود. اما کدام کلیسا ممکن بوده که از آنها مراقبت کند؟ به بچه ها گفته شده بوده که به صف در آیند؛ نانافیجو و خواهرش در صف وسطی ایستاد شده بوده؛ برادرش و عموزاده اش سمت چپش بوده. به آنهایی که سمت چپ بوده گفته شده که باید کاتولیک شوند؛ وسطی ها باید متودیست و انهایی که سمت راست بوده باید به کلیسا اینگلیس بی پیوندند. این شکلی مسایل پیچیده الاهیات در سرزمین دور افتاده استرالیا در سالهایی ۱۹۳۰ حل و فصل شده است. به این اندازه خام بوده است. 

نانا فیجو و خواهرش به هییت متودیست در گولبورن ایلند و بعدش به کروکر ایلند فرستاده می شود و برادر کاتولیک اوبرایی کار به گاوداری و عموزاده اش به هییت کاتولیک فرستاده می شود. خانواده نانافیجو برایی بار دوم از بین برده می شود. نانا فیجو تا بعد از جنگ با هییت باقی می ماند و زمانی که به او اجازه داده می شود تا برایی یک کار از پیش تعین شده در خانه به داروین برود او ۱۶ ساله بوده. او هیچ وقت دیگر مادرش را ندیده است. وقتی هییت را ترک کرده برادرش به او گفته که مادرشان یک سال پیش فوت کرده است. زن داغون برایی فرزندانش؛ فرزندان که ازش گرفته شده است. 

من از نانافیجو خواستم که ازمن چه می خواهد که امروز در مورد داستان زندگیش بگویم. او برایی چند دقیقه فکر کرد بعد گفت؛ چیزی که من از تو می خواهم امروز بگویی اینه که همه مادرها مهم هستند؛ و او اضافه کرد که: نگهداری خانواده کنارهم خیلی مهم است. این مهمترین چیزی است که تو با عشق احاطه شده باشی و این عشق به نسل ها انتقال یابد. این چیزی است که به شما خوشحالی می دهد.

چیزی که من هنوز نگفته ام اینه که نانافیجو از یکی کارمند هایم  خواسته تا با من حرف بزند؛ و من در مورد استاک من بومی زیاد سخت حرف نزنم؛ کسی که سالهایی پیش این بچه ها را به این شکل فجیع شکار کرده است. استاک من بومی یک دهه بعد نانافیجو را پیدا کرده و از او عذرخواهی کرده است. و نانافیجو هم اورا بخشیده است. 

داستان زندگی نانافیجو فقط داستان زندگیی یک نفر است. هزاران؛ و ده ها هزار دستان مشابه وجود دارد. داستانهایی بزور جدا کردن بچه هایی مردمان بومی و مردمان جزیره نشین از پدر و مادران و سرزمین شان. بعضی از این داستان ها بصورت گرافیکی در آوردن به خانه گفته شده است؛ گزارش که به سفارش نخست وزیر کیتینگ در سال ۱۹۹۵ و در سال ۱۹۹۷ در زمان نخست وزیری هوارد در یافت شده است. 

یک سری چیزهایی دسته اول بسیار وحشتناک در این مورد وجود دارد. دردش می سوزاند؛ این درد از این صفحه فریاد می زند. درد؛ تحقیر وحشیگری مطلق؛ جدا کردن بزرو فزند از مادرش احساس انسانیت مان را اسیب می رساند. این داستان گریه است که باید شنیده شود؛ و آنها برایی این عذرخواهی گریه کرده اند؛ در عوض پارلمان کشور که ده ها سال  مثل یک سنگ خیره مانده است و از سکوت خود دفاع کرده است. پارلمان باید غرایز مارا مغلق کند بدانچه که درست و نادرست است؛ بنابر دیدگاه همنوع بودند. در عوض نگاه که بخواهیم خوب وبد را به یکطرف برانیم؛ تا مورخان در موردش بنویسند.

اما نسل به سرقت رفته زیاد کنجکاو و خردمند نیست. آنها انسان هستند؛ انسان که توسط تصمیمات پارلمان و دولت عمیقا اسیب دیده است. چیزی که تا به امروز انکار شده است و تا به امروز به تاخیر افتاده است  و وقتش رسیده که پایان یابد. کشور به یک رهبرسیاسی نیاز دارد تا مارا به جلو حرکت بدهد. نجابت؛ نجابت انسان؛ نجابت عموم انسانها از یک ملت می خواهد که قدم به جلو و بجایی درست بگذارد؛ جایی که در گذشته اشتباه شده است. چیزی که ما امروز در اینجا انجام می دهیم.

هنوز هم شک و تردید در این مورد وجود دارد؟
اجازاه بدهید پارلمان برایی یک لحظه به نکات زیر توجه کند:
بین سالهایی ۱۹۱۰ و ۱۹۷۰ بین ۱۰ تا ۳۰ درصد از کودکان مردمان بومی بزرو از پدر و مادران شان گرفته شده است. بعنوان مثال ۵۰۰۰۰ کودک بزرو از خانواده هایی آنها گرفته شده است. که این محصول محاسبه شده و عمدی دولت بوده و تحت قانون به آنها داده شده. برخی از مقامات اداری سیاست هایی افراطی تر را گرفته اند و بزور نسل مخلوط تولید کرده اند. چیزی که عرض سیاست در قبال جمعیت مردمان بومی را نشان می دهد.

یکی از مثال هایی بسیار بدی این سیاست محافظ بومیان سرزمین شمالی بوده است که گفت: بطور کل از نسل پنجم و ششم تمام ویژه گی هایی بومی؛ بومیان استرالیا ریشه کن شد.  بقول محافظ سرزمین شمالی؛ مشکل نیم ازما حذف شدن سریع و کامل نژاد سیاه و مخلوط شدن آنها با سفید ها است.

محافط بومیان استرالیایی غربی نظری غیر از این دارد که شرح آن را در اولین کانفرانس ملی در مورد حفظ حالت بومیان کشورهایی مشترک المنافع در کانبرا در سال ۱۹۳۷ گردهم اورده شده است. اینها چیزهایی بسیار ناراحت کننده است که اگر قابل دید گذاشته شود؛ چیزهایی مورد پسند نیست. چیزهایی است که عمیقا پریشان کننده است. اما ما باید این واقعیت ها را بیان کنیم؛ اگر بخواهیم برایی یکبار و برایی همیشه با مسله جداسازی برخورد جدی داشته باشیم.

بعدش به مسله انتقال اطلاعات از نسل به نسل دیگر می رسیم که یک عده مشاجره دارند و می گویند که لازم نیست عذرخواهی کنیم. اما اجازه دهید که این حقیت را بیاد داشته باشیم؛  جداسازی بچه هایی بومیان از پدر و مادرهایی شان تا اواخر دهه ۱۹۷۰ اتفاق افتاده است.  ۱۹۷۰ نقطه دقیق در عهد باستان نیست؛ هستند اعضایی همین پارلمان که برایی اولین بار در اوایل دهه هفتاد برایی خدمت انتخاب شدند و این به خوبی بیاد بزرگسالان است. حقیقت ناراحت کننده برایی ما این است که پارلمان این کشور؛ چه بصورت فردی  و چه بصورت جمع قوانین را به تصویب رسانده است که زیرنظر این قانون سیاست جداسازی فرزندان بومیان از والدین شان بصورت قانونی صورت گرفته است.

همچنین دلیل مهمتر نیز وجود دارد: حقیقت مصالحه دربیان یک ارزش مهم برایی کشور است و این ارزش برایی همه یکسان است. باور بسیار عمیق و پایدار در جامعه استرالیا وجود دارد که در مجموع برایی نسل که به ربوده شده است هیچ عدالت وجود نداشته است. باور بسیاره ساده استرالیایی می گوید که وقت آن است که درست را بجایی اشتباه و ظلم بگذاریم.

بنابر این دلایل و جدا از نجابت بنیادی بشر؛ پارلمان و دولت این کشور باید این عذرخواهی را انجام بدهد. زیرا قانون که پارلمان کشور ساخته این امکان داده تا یک نسل ربوده شود. در نهایت ما؛ پارلمان کشور مسوولیت داریم؛ نه آنهایی که در قانون ما اسیب می رساند و مشکلات که در قوانین وجود دارد. بنابر گفته یک مسکن گزیده از جایی دیگر؛ همانطور که ما درخت بارور اجداد خود هستیم؛ باید مسوول نیز باشیم. بنابراین برایی ملت ما این مسیر و این عمل روشن است؛ برخورد با چیزی که تبدیل به تاریک ترین بخش از تاریخ استرالیا شده است.

با انجام این کار در عمل ما بیشتر از یک ادعا انجام می دهیم؛ شواهد؛ دشمنی هایی عمومی و مناظره؛ و با انجام این کار با روح خود نیز درگیر می شویم. این چیزی نیست که بعضی از ما بخاطر آن مشاجره می کند. نقطه سیاه از تاریخ است و فقط حقیقت است. روبرو شدن با حقیقت سرد و ناراحت کننده و برخورد با آن و رد شدن از آن است. تازمانی که ما با این حقیقت روبرو نشویم؛ همیشه مثل یک شبح برما و بر اینده مان سایه خواهد افگند و مردم مان با هم صلح نخواهند داشت. زمان صلح و آشتی فرارسیده است. زمان آن فرا رسیده است که بیعدالتی هایی گذشته را شناسایی کنیم؛ و زمان آن رسیده است که بگویم ما را بیخشید و زمان آن رسیده که باهم به جلو حرکت کنیم.

نکات زیر را به نسل ربوده شده می گویم:
بعنوان نخست وزیر استرالیا متاسفم. بعنوان عضو از دولت استرالیا متاسفم. بعنوان عضور از پارلمان استرالیا متاسفم. من این عذرخواهی را بدون کدام شرط ارایه می کنم. بخاطر درد و زخم که ما؛ پارلمان استرالیا با تصویب قوانین برشما وارد کرده ایم عذر می خواهم. بخاطر هتک آبرو؛ تنزل و تحقیر که توسط قوانین برشما روا داشته شده است عذر می خواهم.

ما این عذرخواهی را به مادر؛ پدر؛ برادر؛ خواهر؛ جامعه  و کسانی که زندگی شان توسط اعمال پی در پی دولت و پارلمان پاراه پاره شده است و از بین رفته است ارایه می کنیم. به علاوه این عذرخواهی دوست دارم شخصا با عضو از نسل ربوده شده و خانواده هایی شان صحبت کنم: به آنهایی که امروز اینجا هستند؛ خیلی هایی از شما؛ آنهایی که سرتاسر کشور به سخنا نم از طریق رسانه ها گوش می کنند؛ در غرب مرکزی از سرزمین هایی شمالی؛ در Yabara شمال کوینزلند؛ و در Pitjantjatjara در جنوب استرالیا؛ می دانم که این عذرخواهی بعنوان عضو از دولت و پارلمان چیزی نیست که امروز من بگویم مرحم باشد بر دردهایی که شما شخصا متحمل شده اید.

هرکلمه را که من امروز بگویم؛ نمی تواند انچه را که از شما گرفته شده است را به شما برگرداند. کلمه به اندازه چیزهایی شخصی قدرتمند نیست. من ار استرالیایی هایی غیربومی که امروز به حرف هایم گوش می کند سوال می کنم؛ آنهایی که ممکن  است آنچه ما امروز انجام می دهیم برایی شان قابل درک نباشد. برایی یک لحضه تصور کنید که این چیزها در زندگی شما اتفاق افتاده باشد.

به اعضایی محترم که اینجا حضور دارد می گویم: فرض کنید که اگر این چیزها برایی شما اتفاق می افتاد. فرض کنید این مصیبت فلج کننده را؛ فرض کنید که چقدر سخت می توانست باشد برایی تان تا بی بخشید. هدفی من اینه که اگر این عذرخواهی که ما امروز انجام می دهیم بعنوان روح آشتی و مصالحه پذیرفته شود؛ بنابر همان دلایل که ارایه می شود؛ ما می توانیم مشکلات را با هم حل نمایم؛ چیزی که می تواند برایی استرالیا آغاز جدید باشد. و این می تواند همان آغاز باشد که ملت ما می خواهد.

استرالیایی ها زیاد احساساتی است؛ و همچنین بیشتر اهل عمل هستند. برایی ما نماد خیلی مهم است؛ اما بهترین نماد صلح و آشتی نماد است که با عمل همراه شود و این یک مقدار بیشتر از چیزی است که باید باشد. احساس نمی تواند تاریخ خلق کند؛ بلکه این عمل است که تاریخ خلق می کند. گرچند هدف از عذرخواهی امروز جبران اشتباهات گذشته است؛ اما این کافی نیست. همچنین این عذرخواهی می تواند پل باشد بین بومیان و غیر بومیان استرالیا؛ بر اساس احترام واقعی نه حقارت آشکار.

چالش هایی ما در اینده عبور از این پل است؛ پذیرفتن مشارکت جدید بین بومیان و غیر بومیان استرالیا؛ چیزی که دارد اتفاق می افتد. برایی پذیرفتن این مشارکت؛ باید با دیگر سرویس هایی مورد انتقاد رابطه برقرار شود؛ و بتوانیم کمک کنیم به نسل ربوده شده ؛ تا اگر امکانش باشد خانواده هایی شان جستجو شود و یک زندگی عزتمندانه برایی شان تدارک دیده شود. اما هسته اصلی این مشارکت در آینده اینه که فاصله بین بومیان غیربومیان استرالیا در رابطه با توقعات زندگی؛ رسیدن به تحصیلات عالی و فرصت هایی شغلی کاهش یابد.

مشارکت جدید کاهش فاصله یک هدف محکم برایی آینده خواهد ساخت: در یک  دهه فاصله در بخش حساب و سواد و فرصت هایی شغلی و درآمد برایی مردمان بومی استرالیا به نصف کاهش یابد. در یک دهه؛ امار مرگ میر کودکان به نصف کاهش یابد  و فاصله بین بومیان و غیربومیان به پایین ترین حد خود برسد. در یک دهه فاصله ۱۷ ساله امید به زندگی بین بومیان و غیر بومیان برابر شود و از بین برود.

حقیقت اینه که کسب و کار به روش معمول بومیان قابل انجام نیست؛ خیلی از روش هایی قدیمی قابل استفاده نیست. ما به یک راه و روش جدید احتیاج داریم؛ روش که شامل سیاست عملی موفقیت و سیاست عملی عدم موفقیت باشد. یک آغاز جدید و یک مشارکت جدید مبتنی بر از بین بردن فاصله با انعطاف پذیری لازم. برخلاف این که بخواهیم برویی یک رویش برایی صدها نفر مردمان بومی در سرزمین هایی دور دست پافشاری نمایم. و با وجود انعطاف پذیر بودن؛ طرح و روش محلی را را پایه گذاری کنیم که عموما موافق است و هسته ایی اهداف ما در مشارکت جدید به حساب می اید. آغاز جدید که سیاست جدید بر اساس تجربه مساویانه و هوشمندانه سرتاسر کشور تنظیم گردد.  ضمنا؛ تا زمانی که ما؛ پارلمان کشور مقصد مشخص برایی کشور نداشته باشیم؛ هیچ موضوع مشخص برای راهنمایی سیاست, برنامه ,و هدف خود نخواهیم داست. و هیچ کنترل و برنامه ریزی و یک قاعده کلی نیز نخواهیم داشت.

بگذارید این روز این تصمیم را بیگیریم تا آغاز باشد برایی فرزندان کوچک مان. بگذارید برایی پنج سال اینده تصمیم بیگیریم که هر بومی چهارساله در جامعه دوردست بومی برایی آموزش در مرکز مناسب برایی آموزش دوران کودکی ثبت نام کند و یا اینکه فرصت شامل شدن در برنامه هایی پیش از آموزش و دوره هایی پیش از حساب را داشته باشد.

بگذارید برایی فرزندان خود فرصت هایی تحصیلی بوجود بیاوریم که سال به سال و مرحله به مرحله دوره تحصیلات خود را به پایان برسانند. بگذارید رویش سیستیماتیک را استفاده کنیم و برایی  فرزندان بومیان کشور دوره ابتدایی مناسب تحصیلی و بهداشت و درمان پیش گیرنده را تهیه کنیم. برایی آغاز نیاز داریم به گذشته برگردیم و با یک  نگاه به گذشته این را در خواهیم یافت که مرگ و میر نوزادان در جوامع دوردست بومیان چهار برابر جوامع غیربومیان است.

هیچ کدام از این ها آسان نخواهد بود و اکثر آنها مشکل خواهد بود. اما هیچکدام از اینها غیرممکن نیست و با هدف مشخص و فکر مشخص و احترامات , همکاری , و مسوولیت هایی متقابل امکان پذیر ودستیافتنی است. کشور آماده مصالحه بین بومیان و غیربومیان استرالیا است. وضع کشور در باره سیاست بومیان و و سیاست خیلی ساده است. کشور از ما سیاست مداران می خواهد که مجادله بچه گانه را کنار بگذاریم. سیاست بیفکرانه و متعصبانه ما خارج از بالابردن مسوولیت اساسی و ناب ملی شکاف حزبی را بالابرده است. مطمنا این بخش برآورده نشده رفراندوم ۱۹۶۷ است؛ و حداقل از این روز به بعد ما باید به سمت برآورده شدن این بخش برویم.

اجازه بدهید که یک گام بیشتر بردارم؛ چیزی را که ممکن است بنظربعضی ها یک گام عملی سیاسی در اولین روز پارلمان جدید به حساب بیاید. من قبل از انتخابات گفته بودم که کشور به یک نوع درگیری درون کابینه برسر سیاست بومیان کشور احتیاج دارد. بخاطر که رقابت خوبه؛ و پیامد خوبی دارد. و اجازه بدهید که این چالش ها تبدیل به فوتبال سیاسی شود؛ درست مثل دوران گذشته.

به همین دلیل من پیشنهاد یک کمسیون مشترک را میدهم که توسط رهبر اپوزیسیون و من رهبری شود؛ و بامنظور توسعه و پیاده سازی استراتژی موثر مسکن در جوامع دور افتاده برایی پنج سال اینده آغاز بکار کند. و این سیاست مشارکت برایی از بین بردن فاصله در چهارچوب سیاست هایی دولت استوار شده باشد.

اگر این کمسیون بدرستی هدایت شود؛ بعد طرح برایی مراحل بعدی که شناسایی قانون اساسی استرالیا برایی اولین بار؛ چیزی که استوار بر  برنامه بلند مدت و تعهدات حزب ما و اپوزیسیون قبل از انتخابات است را اجرا خواهم کرد.  این شاید در هرصورت مطلوب خواهد بود؛ چون تا زمانی که احزاب نگاه چندگانه به این مسله داشته باشد این مسله شکست خواهد خورد. همانطور که قبلا گفتم؛ زمان برایی روش جدید فرارسیده است؛ تا مشکلات را تحمل کنیم. به باور من کار کردن با هم بصورت سازنده رویی پروژه هایی که از قبل تعیین شده با حمایت ملت همراه است. زمان برایی طرح تازه و برایی طراحی اینده کشور فرا رسیده است.

آقایی سخنگو؛ پارلمان امروز جمع شده است تا یک اشتباه بزرگ را تصحیح کند. ما اینجا جمع ش ده ایم تا در مورد گذشته تصمیم گیریم و با اطمینان بصویی آینده برویم. ما ایمان و جسارت کافی داریم که با آغوش باز؛ بصویی اینده برویم؛ نه با مشت گره کرده. بنابراین اجازه بدهید؛ این کار ار از همین امروز انجام بدهیم.

اجازه ندهید که این یک لحظه احساساتی باشد. اجازه بدهید که این را با دو دست خود بیگیریم و روزی اشتی ملی را تبدیل به لحظه ناب کنیم؛ چیزی که ملت خودش فکر می کند. به موجب آن بیعدالتی سرقت یک نسل که با پارلمان مدیریت شده است و به موجوب قضاوت دوباره و با عمیق ترین باور خود و امکان واقعی صلح؛ بزرگ بنویسیم: مصالحه بین همه بومیان استرالیا؛ مصالحه برایی تاریخ سرتاسر خونین بین کسانی که هزارن نسل اینجا زندگی کرده است و کسانی مثل من که دیروز از طریق دریا بدینجا امده است. مصالحه که قابلیت ها را بصورت کامل برایی اینده باز می کند.

این برایی ملت شدن است؛ که دو اولین ساکن شده هایی کشور را نزدیک کند؛ مثل همین فصل جدید را که ما آغاز کرده ایم. ما با غرور ؛ افتخار و ترس این فرهنگ بزرگ باستانی را که واقعا پر برکت است و در میان ما است را در آغوش می کشیم. فرهنگ مسلسل و غنی انسانی که قاره استرالیا ما را به تاریخ باستان و ماقبل تاریخ پیوند می زند.

با این رابطه جدید و در حال رشد؛ ما برادران و خواهران بومی خود را با چشم هایی تازه خواهیم دید. با چشمان جدید. چالش هایی بزرگ و عملی که بومیان استرالیا با ان در اینده مواجه است اینه که؛ چگونه ممکن است که ما با هم دیگر مقابله نکنیم.

اجازه بدهید این صفحه را با هم ورق بزنیم: بومیان و غیربومیان استرالیا؛ دولت و اپوزیسیون؛ کشور و ایالت؛ این فصل جدید تاریخ کشور را با هم بنویسیم. اولین استرالیایی ها و اولین کسانی که اولین بار بدینجا سفر کرده است؛ و آنهایی که همین چند هفته پیش سوگند وفاداری خود را یاد کرده است؛ اجازه دهید که این فرصت را بدست بیاریم و اینده این سرزمین پهناور{استرالیا} را بسازیم. من این حرکت و جایگاه را ستایش می کنم.