یکشنبه، اسفند ۲۰

تعصب مدرن!



·         این عکس تظاهرات است که اعضای نهاد زنان جوان برایی تغیر در کابل راه اندازی نموده بود و پلاکارد هم که در این عکس مشاهده می کنید تقلبی است. عبارت که در پلاکارد در این تظاهرات استفاده شده بود این بود: عدالت کجاست؟ اما حالا در تصویر مشاهده میکنید که یک گرافیست آماتور چنین نوشته است: ما شوهر میخواهیم، به هر قیمت که میشود. مرگ بر مجردی!
·         عکس را که در تصویر شماره دو مشاهده می کنید عکس از تظاهرات بیست دوم بهمن در تهران است که زنان اصولگرا در خیابان رژه میرود و شعار میدهند. پلاکارد را که در وسط تصویر مشاهده میکنید در واقع عکس خمینی و خامنه ایی بوده است. اما حالا در پلاکارد واضح است که نوشته شده: این سینه هایی مرمرین هدیه من به رهبر است.

در تصویر شماره یک گرافیست که این عکس را دست کاری نموده است یک آدم صنتی خشک و بوده که نتوانسته چنین تظاهرات را برتابد و با این کارش خواسته زنان را خرد کند و تظاهرات زنان را برایی برابری و آزادی به تمسخر بی گیرد. گرچند تصویر داد میزند که قلابی است و آموتار بودن گرافیست را در ذهن هر انسان در یک نگاه هک می کند. در تصویر شماره دو گرافیست که این عکس را دست کاری نموده است و یک آدم غرب گرا است که اندیشه ضد دین و سکولار دارد.  با این کارش خواسته کسانی را به تمسخر گیرد که اندیشه دینی مذهبی دارد و از نظام ولایت متلقه فقیه حمایت می کند. گرچند در این تصویر نیز قلابی بودن و ساختگی بودن را میشود بسیار واضح دید، گرچند نسبت به تصویر شماره یک بهتر و بی نقض تر طراحی شده است. من قصد ندارم که این دو تصویر ار از نظر گرافیکی و طراحی مورد بررسی قرار بدهم بلکه قصد دارم تفکر را که پشت این دو عکس نهفته است مورد بررسی قرار داده و موشکافی کنم. گرچند ذکر این نکته هم خالی از لطف  نیست که ساخت چنین تصاویر سرفاً جنبه شوخی داشته باشد و طراح این تصاویر فقط محض شوخی دست به چنین کار زده باشد، اما زمانی که چنین تصویر در شبکه هایی اجتماعی آن هم از طرف خیلی کسانی که ادعایی نمیدانم فلان بهمان دارد نشر میشود ، درست آن زمان است که از حالت شوخی در می آید و جدی میشود.

در این دو تصویر دو اندیشه ضد هم به تضویر کشیده شده است که هرکدام دیگری را به هزاران تا ندانم به فلان متهم می کند و برایی اثبات مدعای خود دست به هر کاری میزند. من قصد ندارم که در اینجا ازیکی این اندیشه ها دفاع کنم و به اندیشه دیگری بتازم. این کار را نمیکنم چون از نظر من هیچ کدام یک از اندیشه های که پشت این دو تصویر نهفته است  آرمان شهری نیست که من بدنبالش هستم.

تصویر شماره یک را هرکسی که نگاه کند به کسی که چنین تصویر را کشیده است می تازد و وجدانش قبول نمی کند که چنین اندیشه را قبول کند. حتی یک آدم صنتی  با چنین چیزی مخالف است و نحواهد پذیرفت که گرافیست کاری درست نموده است و این درست است. کسانی هم که ادعایی مدرن بودن و روشنفکر بودن را میکند هم هرگز نخواهد پذیرفت که چنین اندیشه درست است. قطعاً کسانی را که از چنین اندیشه به نحوی حمایت میکند و داریی چنین اندیشه است را به القاب چون: متعصب ، زن ستیز ، عقب مانده ، متحجر ، و هزاران تا القاب از این دست متهم خواهد کرد. اما وقتی نوبت به تصویر شماره دو میرسد داستان فرق می کند.

 کسانی که دارایی اندیشه هایی صنتی است هرگز چنین چیزی را نمی پذیرد و کسانی را که دارایی چنین اندیشه است متهم به ضد دینی و کفر و هزاران تا نمیدانم فلان به همان دیگه می کند. اما کسانی که ادعایی روشنفکری و مدرن بودن را دارد نه تنها چنین طرح چنین تصویر را محکوم نمی کند بلکه آن را یکی از بهترین کارهایی گرافیکی و هنری قلمداد می کند و طراح مورد نظر را مورد ستایش قرار می دهد. اگر احیاناً کدام کسی هم اگر مخالف چنین چیزی بود از مقوله چون آزادی بیان استفاده می کند و چنین چیز را حق مسلم خود می داند. این درحالی است که اگر طرفداران تصویر شماره یک برایی تصویر خود چنین ادعایی را نماید آنها را متهم به سؤاستفاده از مقوله ازادی بیان می کند.  بازهم تأکید می کنم که قصدم دفاع از تصویر شماره یک نیست و هیچ قصد هم ندارم که به طرفداران تصویر شماره دو بتازم. هردویی این تصویر از نظر من غیر قابل قبول است و طرفداران این دو تصویر اندیشه هایی انسانی ندارد.  اما تصویر اول از نظر من چندان اهمیت ندارد. به چند دلیل زیاد مهم نیست:

·         این تصویر به آن گستردگی که تصویر دوم در شبکه هایی اجتماعی نشر و پخش گردید، پخش نگردیده است و شاید خیلی ها این اولین بار است تصویر دست کاری شده را می بینید.
·         طرفداران تصویر اول بخودی خود متهم به زن سیتیزی و عقب ماندگی متهم است و هیچ تعجب ندارد که چنین تصویر را طراحی نماید و در شبکه هایی اجتماعی پخش نماید.
·         این تصویر از نظر گرافیکی هم مشکل دارد و تقلبی بودنش از دور هویدا است و این نشان میدهد که طراح این تصویر چندان در کارخود تبحر نداشته و این نشانگر این است که این طراح یک بچه بوده است!

از نظر من در این دو تصویر یک شباهت وجود دارد و آن هم تعصب است که طرفداران این دو تصویر دارند. به این مفهوم که چون مخالف یک اندیشه است برایی خود مجاز می داند که از هرچیزی استفاده نماید تا مخالف خود را متهم و محکوم نماید. مثلاً در این دو تصویر از زنان استفاده شده است تا اندیشه مخالف خود رابکوبد و خرد نماید. بنابراین میتوانم در یک کلام بگویم که طرفداران هر دویی این تصویر آ دم هایی متعصب است، نه آن متعصب که فکر می کنید. متعصب مدرن، کسی که تعصب می ورزد و اندیشه متعصبانه دارد اما خودش را متعصب نمی داند و حرف خود را شکل بیان می کند که متعصبانه جلوه نکند.

معبد بروبودور؛ جهنمِ رویی زمین!

بروبودور معبد بودائيان در جزیره جاوا تنگه اندونزی است که در قرن نهم میلادی ساخته شده است. در این معبد سبک معماری هندی به چشم می خورد و مدتها در زیر خاکستر آتش فشان پنهان مانده بوده تا اینکه در سال 1814 توسط سر توماس استمفورد رافلز حاكم انگليسي جاوه كشف شد. در این معبد 504 مجسمه بودا وجود دارد و یکی از میراث هایی سازمان بین المللی یونیسکو است. همچنین یکی از جاذبه هایی گردشگری اندونزی به شمار می رود.

امروز رفته بودم بروبودر و سوختم! از اول می دانستم که برایی گردشگران خارجی بلیت هایی مخصوص دارد و قیمت آن نسبت به بلیت که برایی خود مردم اندونزی است گران است. ابتدا دوستم را فرستادم تا بلیت تهیه کند. دوستم بلیط گرفت و رفتیم تا داخل شویم ولی ازم پرسید اهل کجا هستی؟ گفتم اهل جوگجاکارتا هستم! گفت کارت شناسایی؟؟؟! خلاصه اینکه راهم نداد و مجبور شدم بلیط مخصوص گردشگران بین المللی تهیه کنم. گرا میدانستم که چنین می شود اصلاً نمی رفتم!

داخل رفتم و از این معبد دیدن کردم. روزانه هزاران گردشگر از خود اندونزی و سرتاسر جهان به این مکان می اید و از این معبد دیدن می کند. الحق که یکی از بهترین جاهایی دیدنی اندونزی است و زیبا است. تمام این معبد از سنگ ساخته است و بی نهایت قشنگ ساخته اند. تعجب من در اینجا است که چطوری ساخته اند آنهم در قرن نهم میلادی. خلاصه این که ارزش دیدن داشت حتی با بلیت مخصوص!

این معبد در بالای تپه واقع شده است و این مکان دید بسیار وسیع دارد. در اینجا هوا بسیار گرم است ، درحدی که تمام بدن من سوخته است. نمی دانم دلیل اصلی گرما هوا چه است، اما مردم این محل و کسانی که در مورد این معبد آگاهی دارند می گویند اینجا باران اصن نمی بارد. یعنی اینکه در مدت شش ماه فصل باران اندونزی بروبودور اصلاً باران نمی بارد. من که باور نمی توام ولی مردم چنین می گوید.


همه عکس ها توسط خودم گرفته شده است، بجز عکس آخری که توسط یک گردشگری اندونزیایی گرفته شده است.